۱۶ خرداد ۱۳۹۷
فهیمه خضر حیدری
فرهنگ
زنان ورزشکار ایرانی؛ فراتر از قهرمانی، پیشروتر از موانع
وقتی از ورزش زنان در ایران حرف میزنیم نمیتوانم مطمئن باشم که دقیقا از ورزش حرف میزنیم یا از حماسه. حماسهی شخصى و عصیانگرانهی تکتک زنان ورزشکار ایرانی در مواجهه با جهان سخت مذکر، سخت پسزننده و سخت نادیدهانگار.
همین اواخر تیم ملی فوتسال زنان ایران در مسابقات قهرمانی فوتسال زنان آسیا ۲۰۱٨ با شکست ۵ بر ٢ تیم ملی ژاپن، قهرمان آسیا شد. زنان فوتسال ایران پیشتر در سال ۲۰۱۵ هم قهرمانی آسیا را به دست آورده بودند.
امروز «خانم گل» مسابقات قهرمانی فوتسال در همهی قاره آسیا یک زن ایرانی است؛ سارا شیربیگی. ۹ گل در این رقابتها زده، بیشترین پاس گل را داشته و بیشترین «هت تریک» را به نام خود ثبت کرده. نفر سوم جایگاه گلزنان آسیایی هم باز از آن یک زن ایرانی است؛ فرشته کریمی با ۶ گل زده در رقابتهای ۲۰۱۸.
تیم فوتسال زنان ایران با این همه اگرچه به شهادت ناظران فوتبال در ایران با تدارکات و اردوها و بازهای دوستانهی حرفهای و استاندارد پا به میدانِ بزرگ آسیا گذاشت اما همین زنان، همین قهرمانان، همین غرورآفرینان در کشور خود نهتنها در اخبار تلویزیون ملی حذف و سانسور میشوند بلکه حتا اجازه پیدا نمیکنند که برای تماشای مسابقهی فوتبال وارد استادیومهای ورزشی بشوند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران حتا حاضر به پخش مسابقهی حساس نهایی تیم فوتسال ایران، مسابقهای که قهرمانی را به ایران آورد نشد. کار به انتقاد اعضای شورای شهر پایتخت و حتا معاون رییسجمهوری در امور زنان هم رسید اما بازی زنان همچنان در تلویزیون رسمی و ملی کشور اجازه پخش پیدا نکرد و البته بسیاری از مردم نبرد افتخارآفرین زنان در میدان آسیا را در شبکههای ماهوارهای دنبال کردند.
این زنان در این شرایط قهرمان آسیا شدهاند. در شرایطی که دستگاههای رسمی و دولتیِ کشور از یک سو و بخش محافظهکار و پدرسالار جامعه از سوی دیگر؛ همچنان ورزش زنان را آنطور که لازمهی ورزش حرفهای و قهرمانی است جدی نمیگیرند. در شرایطی که محدودیتها برای حضور زنان در ورزش همگانی و قهرمانی، چه تماشاگر باشند و چه بنا باشد به تماشای آنها بنشینند هر روز بیشتر از دیروز در ایران پس از انقلاب ۵۷ محدود و محدودتر شده. آخرین نمونه نه در تهران که از بوشهر گزارش میشود: ممنوعیت تماشای مسابقات فوتبال ساحلی برای زنان بوشهری. زنان بوشهری که در دو سال گذشته مسابقات فوتبال پارس جنوبی را در ورزشگاه دهکدهی شهر بوشهر تماشا میکردند حالا با یک «دستور» با ممنوعیت تازهای روبهرو هستند.
حذف و سرکوب از یک سو، تلاش و پشتکار از سوی دیگر
تبعیض علیه زنان ورزشکار در بسیاری از کشورهای جهان به اشکال مختلف وجود دارد. زنان در همه جای دنیا با تبعیض جنسیتی در ورزش هم مثل بسیاری دیگر از عرصههای زندگیشان روبهرو هستند. این تبعیضها وقتی موثرتر و آزارنده و بازدارندهتر میشوند که با کلیشهها و تابوهای جنسیتی و قوانین رسمی هم پشتیبانی شوند. همهی اینها شرایطی است که زنان ایرانی در آن ورزش میکنند، به میدانهای جهان میروند و با مدالهای درخشان بازمیگردند.
اگر کمی در تاریخ معاصر سراسر تغییر و تحول جامعهی ایرانی به عقب بازگردیم به خاطر خواهیم آورد که پس از انقلاب ۱۳۵۷ تا سالها حضور و مشارکت زنان در بسیاری از رشتههای ورزشی یا ممنوع یا بیاهمیت تلقی میشد. با این حال سالهایی گذشت و کمکم تلاشها برای بازگرداندن زنان به ورزش قهرمانی معنادارتر شد. تا آنجا که فائزه هاشمی، دختر اکبر هاشمی رفسنجانی از بنیانگذاران جمهوری اسلامی در ایران در سال ۱۳۶۹ ریاست فدراسیون اسلامی ورزش زنان را بر عهده گرفت. فدراسیونی که البته از همان آغاز کار هم مخالفان زیادی از میان نیروهای تندرو و محافظهکار داشت و سرانجام در مرداد ماه ۱۳۹۰ به دلیل تعلق نگرفتن بودجهی کافی از سوی سازمان تربیت بدنی به کلی تعطیل شد. این فدراسیون تا آن زمان موفق شده بود بهرغم محدودیتهای موجود چهار دوره بازیهای اسلامی زنان را برگزار کند و به گفتهی خانم هاشمی از تعطیل شدن کامل ورزش زنان که پس از انقلاب داشت اتفاق میافتاد جلوگیری کند.
در ایران پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، آنچه از ورزش زنان باقی ماند، رشتههای ورزشی جاسازی شده، تحمیل حجاب و پوشش به همهی ورزشها از شنا گرفته تا ورزشهای رزمی و فوتبال و والیبال و کاهش بودجه و توجه به ورزش زنان بود. از سوی دیگر علاوه بر محدودیتهای جدید، پس از انقلاب از حضور زنان در بعضی رشتههای ورزشی هم به کلی جلوگیری شد. کشتی یکی از رشتههایی بود که زنان از آن حذف شدند و رییس وقت فدراسیون کشتی ایران گفت: «ما انقلاب نکردهایم که زنانمان هم کشتیگیر بشوند». بوکس هم از جمله ورزشهایی بود که سرنوشت مشابهی داشت. اگرچه دربارهی بوکس، کار حتا سختتر بود. بوکس از ورزشهایی بود که پس از انقلاب سال ۵۷، حدود یازده سال نهتنها برای زنان که به کلی برای مردان هم در ایران ممنوع شد. سرانجام در سال ۱۳۶۸ فدراسیون بوکس به ریاست احمد ناطق نوری از نمایندگان پیشین مجلس شورای اسلامی، دوباره راه اندازی شد، البته نه برای زنان!
با این همه حتا حذف کامل بعضی رشتههای ورزشی هم زنان ایرانی علاقهمند به ورزش در این رشتهها را خانهنشین نکرد. زنان علاقهمند به بوکس و کشتی سرانجام توانستند راهی برای بازگشت به میدانهای ورزشی پیدا کنند، راهی که البته پیمودناش با حجاب و پوشش اسلامی چندان هم آسان نبود. امروز زنان ایرانی حتا در مسابقات جهانی بوکس شرکت میکنند. آتنا آخوندتبار یکی از آنهاست. زنی که با حجاب اسلامی در رینگ مسابقات بوکس حاضر شد و بازی را در برابر حریف چینی خود واگذار کرد. این ورزشکار البته از نابرابر بودن شرایط سخن گفت. از این که حریفش چهار سال در مدرسهی بوکس کار کرده و تجربهی زیادی داشته اما این زن ایرانی به گفتهی خودش تنها ۱۵ روز در «محیط واقعی» مبارزه کرده و یک سال از این پارک به آن پارک رفته تا جایی برای تمرین داشته باشد. چرا که به گفتهی او هیچ پایگاهی برای بوکس زنان در ایران وجود ندارد. کمبود تبعیضآمیزی که اتفاقا او را وامیدارد تا با قدرت و انگیزهی بیشتر پیش برود و حماسهی شخصیاش را بهتر و محکمتر شکل بدهد.
مهر ماه سال ۱۳۹۶ بود که سرپرست فدراسیون بوکس ایران از طراحی لباس بوکس ویژهی زنان خبر داد و گفت، دورههای آموزش مربیگری بوکس برای بانوان به زودی در کشور آغاز خواهد شد.
زنان ایرانی در کشتی هم با اراده و اشتیاق خود بر محدودیتها و تعصبات و تبعیضهای جنسیتی پیروز شدند. سال ۱۳۹۴ فدراسیون کشتی ایران به همراه اتحادیهی جهانی برای اولین بار کشتی زنان ایرانی را در کنوانسیون اسپورت آکورد در سوچی روسیه به نمایش گذاشتند. ساحل گوران و اکرم خانی دو ورزشکار کشتی با کمربند ایرانی فرصت پیدا کردند تا در میدانی جهان فنون خود را اجرا کنند.
دو سال بعد در سال ۱۳۹۶ اتحادیهی جهانی کشتی اعلام کرد باتوجه به «تقاضای گستردهی بخشی از بانوان علاقهمند به کشتی در دنیا، بویژه بانوان مسلمان» گام بزرگی در جهت توسعهی کشتی آزاد زنان برمیدارد و با برگزاری رقابتهای کشتی کلاسیک بانوان با پوشش کامل در ایران موافقت میکند. کشتی بدون دوبنده و با پوشش کامل اسلامی اگرچه دست و پاگیر و خارج از عرف و زبان رایج کشتی است اما راهی است که زنان دوستدار کشتی برای پرداختن به ورزش محبوب خود در ایران پیدا کردهاند. راهی که آن را به سختی طی کردهاند و به سختی ادامهاش میدهند.
کمپین خانم گزارشگر
نه فقط جای زنان که صدای زنان هم در ورزش ایران خالی است. اما این چیزی نیست که زنان و حامیان رفع تبعیضهای جنسیتی دربارهاش سکوت کرده باشند. همین جاست که کمپین خانم گزارشگر کلید میخورد. پیشتر در شبکهی سه تلویزیون دولتی ایران فرصتهای محدود و کوتاهمدتی برای گزارشگری زنان در رشتههایی مثل اسکی و پینگپنگ زنان فراهم آمده بود اما زنان هرگز فرصتی بیش از این نیافتند و راه برای سنجش استعداد آنها اینجا هم مثل خیلی از حوزههای دیگر ورزشی بسته مانده است.
شعاری که کمپین خانم گزارشگر برای خود انتخاب کرده، این است: «صدای شما در ورزش خالی است». ایدهی اولیهی آن در زمانی که زنان فوتسال ایران پی در پی در بازیهای آسیایی افتخار آفریدند طرح شد. کمپینی که هدفاش معرفی صدای زنان برای گزارشگری مسابقات ورزشی است. کاری که قرار است برای اولین بار در ایران انجام شود. چهرههایی مثل مهناز افشار، بازیگر سینما هم به این کمپین پیوستهاند و برای آن تلاش و تبلیغ میکنند.
این کمپین از زنان دعوت کرده تا روی یک بازی فوتبال گزارشگری کنند، صدای همیشه محذوف خود را ضبط کنند و محصول را به این کمپین بفرستند.
کمپین خانم گزارشگر البته منتقدانی هم دارد. منتقدانی از بدنهی محافظهکار یا تندروی جامعه که نه فقط صدای آواز زنان که صدای فوتبال دیدن زنان را هم برنمیتابند و منتقدانی هم از میان فوتبالیها و اهل ورزش که میگویند راه پر از سد و مانعِ ورزش زنان را باید در جاهای دیگر باز کرد نه با گزارشگر زنان. این گروه استدلال میکنند که در سطح جهانی هم اغلب از صدای زنان برای گزارشگری ورزش استفاده نمیشود چرا که صدای زنان به دلیل «زیر» بودن مناسب این کار نیست. اما زیر یا بم؛ استقبال زنان از این کمپین ظاهرا حکایت از چیز دیگری دارد. حکایت خواست زنان. زنان میخواهند صدایشان در فضای مردانهی ورزش ایران بپیچد، طنین اندازد و به گوشها برسد.
ورزش زنان و معجزهی حضور
در حالی که زنان ورزشکار در سطح بینالمللی خانه و خانواده و فرزندان خود را در کنار هدفها و بلندپروازیها و رویاهای قهرمانانهشان دارند و حتا پس از زایمان بار دیگر مشتاقانه و با تبلیغات جذاب و پرشور در میدانهای ورزشی پذیرفته میشوند، زنان ایرانی، آنها که ورزش را دوست دارند هنوز و همچنان و با وجود راه طولانیای که تا امروز رو به جلو طی کردهاند با موانع بسیاری روبهرو هستند.
در ورزش همگانی هم که حتا بیش از ورزش قهرمانی به سلامت و زندگی سالم نیمی از جمعیت کشور مربوط است، زنان با نابرابری در توزیع امکانات و فضاهای ورزشی مواجه هستند. در تهران و بسیاری دیگر از شهرهای ایران، فضاهای ورزشی تنها در ساعاتی از صبح به زنان اختصاص دارند. چیزی که بسیاری از زنان به آن اعتراض دارند. در طول سالهای پس از انقلاب در ایران بیش از ۶۰ درصد تحصیلکردگان دانشگاهی را زنان تشکیل دادهاند و اگرچه آمار بیکاری زنان بیش از مردان است اما بخش قابل توجهی از زنان ایرانی امروز شاغل، سرپرست خانوار یا دانشجو هستند. تمام این زنان با توجه به محدودهی زمانی که برای استفاده زنان از فضاها و امکانات ورزشی عمومی تعیین شده، از امکان ورزش کردن محروم میشوند. گویی هنوز قانونگذاران و مدیران شهری شاغل بودن بخش بزرگی از زنان ایرانی را به عنوان واقعیتی که میتوان بر اساس آن برنامهریزی کرد نپذیرفتهاند؛ نگاهی که زنان ایرانی در تمام این سالها با امید و پشتکار و خستگیناپذیری، با چراغی در دست و چراغی در دل در برابرش ایستادند و برای تغییرش کوشیدند. امروز نهاد ورزش که اساسا بر پایهی ایدهآلهای مردانه بنا شده و رشد کرده، حتا در جامعهای با ویژگیهای سنتی و مذهبی و حکومتیِ ایران هم توانسته ابعاد فراجنسیتی خود را بیش از پیش به نمایش بگذارد و از تلقی عمومی دربارهی هژمونی بدن و گوهر «مردانه» در ورزش رها و رهاتر شود. در این میان زنان ایرانی فقط ورزش نکردهاند، فقط تمرین ندیدهاند و فقط برای مدال و میدانهای جهانی نجنگیدهاند، آنها با ورزش کردن خود، با ناامید نشدن و با پیش رفتنشان از دیوارهای بلند انحصار بالا رفتهاند. مرزهای جنسیتی را مخدوش کردهاند و تاریخ را بار دیگر نوشتهاند. آنها حماسه و عصیان شخصی خود را پیش بردهاند و به معجزهی «حضور»، حذف خود را حتا برای حکومتی که با «توسری» برای زنان بنا گذاشته شد، ناممکن کردهاند. این زنان فقط قهرمانهای ورزش نیستند، آنها قهرمانهای زندگی به رغم همه چیز و هرچیزی هستند.