۹ فروردین ۱۳۹۷
نورا گرشاسبی
اجتماع
از کمیتههای دههی ۶۰ تا ونهای گشت ارشاد
همهی داستان حجاب خیلی ساده و بدون پیچیدگی ظاهری از بهانهی تعرض به زنان در خیابان شروع شد. همهی این چهار دهه بگیر و ببند زنان و رژهی بیوقفهی ماشینهایی که هربار در خیابانها با نام جدیدی زنان را سوار کرده و راهی بازداشتگاههای موقت میکنند از یک نطق به ظاهر معمولی شروع شد.
انقلاب سال ۵۷ که پیروز شد، هیجان که فروکش کرد، اقتدارگرایی روی دیگرش را نشان داد. شخص امام خمینی در اسفند سال ۱۳۵۷ در جمع طلاب قم نداشتن حق اختیار زنان بر پوشش خود را خیلی صریح عنوان کرد: زنان باید با حجاب اسلامی بیرون بیایند.
تندروها که انگار منتظر«بفرما» بودند با شعار «یا روسری یا توسری» برخورد با زنانی که حجاب اسلامی را رعایت نمیکردند را شروع کردند. این آش آن قدر شور شد که آیتالله طالقانی پا درمیان گذاشت و گفت: «همهی حقوق حقه زنان در اسلام و در محیط جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند و از آنها (زنان) خواهش میکنیم که با لباس ساده، باوقار، روسری هم سرشان بیندازند چون به جایی بر نمیخورد.» وقتی امام این مصاحبه را تایید کرد از شدت برخوردهای قهری کاسته شد اما همچنان آنها که به نوع پوشش زنان انتقاد داشتند کوتاه نیامدند و ادامه دادند. آیتالله منتظری هم تاکید کرد که از زنان انتظار میرود مسالهی حجاب را رعایت کنند.
امام خمینی هم در همان اثنا گفته بود: «ممکن است تعرض به زنها در خیابان، کوچه و بازار از ناحیهی منحرفین و مخالفین انقلاب باشد از این جهت کسی حق تعرض ندارد و اینگونه دخالتها برای مسلمانها حرام است و باید پلیس و کمیتهها از اینگونه جریانات جلوگیری کنند.» از همینجا داستان گشتهای خیابانی و مبارزه با بدحجابی قدمتی به اندازهی سن انقلاب اسلامی پیدا کرد. و بعد از این تاریخ، پوشش زنان، حجاب و آرایش آنها چندین قیم پیدا کرد؛ کمیتهایها، بسیجیها، نیروی امر به معروف و نهی از منکر، منکرات و در نهایت گشتهای ارشاد!
روزهای اول گذشت، آرامش نسبی که در جامعه حاکم شد و جمهوری اسلامی که پایههای حکومت خود را تثبیت شده یافت، مخالفت با پوشش زنان را دوباره آغاز کرد. حالا دیگر رفراندوم برگزار شده و ۲/۹۸ درصد مردم به جمهوری اسلامی رای داده بودند و آنها که خود را قدرتمند میدیدند یک سال بعد از آن در تیرماه ۱۳۵۹ طرح ممانعت از ورود زنان بیحجاب به ادارات را علنی کردند. اما فقط ممانعت لفظی کافی نبود، نیاز به نیروی اجرای احکام هم کاملا حس میشد. از اینجا بود که حراست و نگهبان پوشش زنان، در ادارات به صورت رسمی بنیان گذاشته شد.
تیرماه تلخ
روز ۱۰ تیر ۱۳۵۹ حجتالاسلام ری شهری، رییس وقت دادگاه انقلاب در بخشنامهای اعلام کرد از ورود پرسنل زن که پوشش اسلامی ندارند به اماکن نظامی و سرویسهای رفت و آمد جلوگیری شود.
محمدرضا مهدوی کنی وزیر وقت کشور، محمدعلی رجایی وزیر وقت آموزش و پرورش و محمد توسلی شهردار تهران نیز در بخشنامههایی اعلام کردند که زنان کارمند باید پوشش اسلامی را در محل کار رعایت کنند. پس از آن شورای انقلاب به ریاست مهدی بازرگان طرح حجاب اجباری را تصویب و از سوی اکبر هاشمی رفسنجانی آن را ابلاغ کرد که بر اساس آن؛ خانمها بدون پوشش اسلامی حق ورود به ادارات را نداشتند.
بلافاصله بعد از این مصوبه، آیتالله قدوسی، دادستان کل انقلاب هشدار داد که از هشت صبح ۱۷ تیرماه با کسانی که پوشش اسلامی نداشته باشند، به شدت برخورد میشود و حقوق و مزایای کارمندان زنی که بیحجاب در محل کار حاضر شوند، قطع خواهد شد. قدوسی همچنین گفت به زودی لباس کار اسلامی بانوان ارائه میشود و برای همهی زنان کارمند اجباری خواهد شد. این بار هم معترضان راهپیمایی کردند ولی با خشونت زیادی با آنها مقابله شد و حتی تعداد بسیاری هم دستگیر شدند. شدت برخوردها به گونهای شد که روند حذف زنان بدون پوشش اسلامی از همهی مراکز و مجامع عمومی در دستور کار قرار گرفت و کمیتهها و حامیان تندروی حاکمیت در خیابانها به برخورد با بدحجابان پرداختند.
اکبر هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس هم در خطبههای نمازجمعه عنوان کرد: «رعایت حجاب این است که زنها طوری لباس بپوشند که موها و بدنشان پیدا نباشد و فقط صورت و دو دست از مچ ایراد ندارد و البته چادر ضرورتی ندارد.» و از مسولان خواست با نرمش برخورد کنند و اگر کسی نپذیرفت به محیط کار راهش ندهند.
روایتهای زیادی از خشونت با زنان به بهانهی بدحجابی در آن سالها شنیده میشود؛ مثل تیغ کشیدن بر روی لب و صورت. یا مثلا روایت خالهی بزرگ من که آن زمان کارمند ادارهی بنز خاور بود و به خاطر بدحجابی روی رنوی آلبالویی رنگش زنجیر زده و شیشهی ماشیناش را شکسته بودند.
و آنگاه که مجلس در یازدهم آبان ۶۲ قانون ضرورت حفظ حجاب را تصویب کرد تا بر اساس آن زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند به تعزیر تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم شوند. کسانی هم آقا بالای سر پوشش زنان شدند. از آن روز دیگر اختیاری بودن حجاب برگشتناپذیر شد.
ورود جندالله و گشت منکرات
چراغ سبز مسوولان که برای برخورد با زنان بیحجاب روشن شد، ماشینهایی با شکل و تعریف جدید گشتزنی در خیابانهای تهران را شروع کردند؛ گشتهای جندالله و نیروهای ویژهی مبارزه با منکرات. این وسط برخی دوآتیشهها هم برخورد خودسر با بدحجابان را شروع کردند تا اینکه امام خمینی به پلیس و کمیتهها دستور جلوگیری از این برخوردها را داد.
در فاصلهی بین سالهای ۶۳ تا ۷۵ برخوردهای زیادی گاه تند و گاهی ملایمتر توسط نیرویهای دولتی و خودسر با زنان به اصطلاح آنها، بیحجاب یا بدحجاب صورت گرفت. اواخر تیرماه ۶۳ تظاهرات علیه بدحجابی منجر به حملهی لباسشخصیها به برخی بوتیکها شد و وزارت کشور مجبور شد واکنش نشان داده و برخی از این افراد را دستگیر کند. فروردین ۶۴ اکبر هاشمی رفسنجانی طی گزارشی که از دیدارش با نخست وزیر وقت میدهد می گوید: «حرکات موتورسواران حزباللهی در خیابانها و برخورد با افراد بیبند و بار اوج گرفته.» مقرر شد بدون اینکه انتقاد تندی از آنها شود از عملشان جلوگیری شود.
و به این ترتیب این مسیر ادامه یافت، تیر ۶۴ اخطار به اهل فساد، فحشا و منکرات که در صورت ادامهی اعمال از کلیهی منافع و مصالح از جمله استخدام در ادارات و مراکز دولتی محروم میشوند.
اردیبهشت ۶۵ تهدید به برخورد قانونی با بدحجابی و فروشندگان لباسهای مبتذل و ضداخلاقی.
اردیبهشت ۶۶ معرفی طرح جدید مبارزه با بدحجابی از سوی وزیر وقت کشور که مانع استفاده بدحجابان از کلیهی امکانات دولتی و عمومی میشد.
بهمن ۶۶ اعلام طرح جایگزین و مبارزه ریشهای با باندهای فساد و منکرات
فروردین ۶۸ تقاضای شورای عالی قضایی کشور برای برخورد فعال نیروی انتظامی و اجرایی با بدحجابی
آذر ۶۸ اعلام برخورد قاطع دادگاهها با بدحجابی از سوی رییس وقت قوه قضاییه
اردیبهشت ۶۹ اعلام جزییات طرح مبارزه با منکرات و بدحجابی
خرداد ۷۰ اجرای طرح مبارزه با بدحجابی و نظارت بر اماکن عمومی
تیر ۷۱ اکبر هاشمی رفسنجانی که رییس جمهور وقت بود کسانی را که مقید به حدود الهی و انقلابی نیستند تهدید به برخورد قانونی کرد.
دی ماه ۷۲ دولت سازندگی اعلام کرد که سیاستش در مورد بدحجابی بر هدایت افراد استوار است.
خرداد ۷۵ اجرای طرح مبارزه با بدحجابی در تهران از سوی وزیر وقت کشور
در بیشتر این موارد کمیتههای انقلاب اسلامی مسوول این برخوردها بودند و البته پس از ادغام کمیته در نیروی انتظامی این وظیفه به نیروی انتظامی محول شد.
کمیتهایها
آن لباسهای چرکمردهی سبز یشمی، با آن کاپشنهای چریکی آمریکایی یادآور خاطرات دلهره و ترس کودکی، نوجوانی و جوانی خیلیهاست که خیلی از شبها با ایستهای کمیته سر راهشان مواجه میشدند. فقط اسمش ترسناک نبود، سوال و جوابهای شب اول قبر را هم تداعی میکرد. کمیتهها با پیام امام خمینی در سال ۵۷ و روزهای پرتنش او پس از بازگشت از فرانسه به ایران تشکیل شدند و تا روی کار آمدن دولت موقت همراه دولت بوده و حوزهی اختیارات امنیتی‐ اطلاعاتی داشتند. این کمیتهها در واقع برای مبارزه با فعالیتهای مسلحانهی گروهکهای مخالف، برخورد با نیروهای رژیم سابق و مصادره اموال به وجود آمدند و همراه با آن به مبارزه با بدحجابی پرداخته و به گفتهی مسوولان با بیبند و باری هم مقابله میکردند. نخستین سرپرست این کمیتهها آیتالله محمدرضا مهدوی کنی بود.
«کمیتهای» لفظی مرسوم و رایج تا دههی ٧٠ بود. پس از فروکش کردن فضای پرالتهاب اوایل انقلاب حوزهی اختیارات مسوولیتهای کمیتهایها از تامین امنیت فراتر رفت و یکی از اصلیترین کار آنها برخورد با بدحجابی بود. برای نمونه اجرای مادهی ١٠۵ قانون تعزیرات به عنوان نخستین مصوبهی قانونی در مورد پوشش، به همراه سایر مواد این قانون که در ١٨ مرداد سال ١٣۶٢از تصویب مجلس شورای اسلامی گذشت برعهدهی کمیتهایها بود. بر اساس این ماده «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر میشدند به تعزیر تا ٧۴ ضربه شلاق محکوم میشدند» اجرای این ماده در زمان تصویب به عهدهی کمیتههای انقلاب اسلامی و دادگاههای انقلاب گذاشته شده بود. تعدادی از کمیتهها یکسال بعد از آغاز فعالیت منحل شدند.
آیتالله مهدوی کنی در مصاحبه با روزنامهی کیهان در تاریخ پنج مهر ۵۸ گفته بود که در روزهای اول انقلاب نزدیک به ۱۵۰۰ کمیته در تهران تشکیل شد و به ۱۴ کمیتهی اصلی تقسیم شده و کمیتههای فرعی آنها بهعنوان پاسگاههای کمیتههای اصلی درآمدند. وی در مورد اینکه کمیتهایها با ایجاد گشتها و بازرسیهای شبانه با اسلحه اتومبیلهای دارای سرنشین را متوقف و آنها را مورد بازرسی قرار میدادند و همین مزاحمتها اعتراض مردم را در پی داشته است جواب داده بود: «کمیتهها موظف هستند که اتومبیلهای مشکوک را بازرسی کنند گرچه آموزش دیده نیستند اما اعتقاد انقلابی دارند که وارد این کار شدهاند. از همین روی ممکن است برخوردهای آنها هنگام بازرسی برخوردهای درستی نباشد و موجب نارضایتی مردم بشود اما مردم به خصوص مردم انقلابی نباید از کار اینها ناراضی باشند.»
حضور گشتهای ثارالله در شهر
انگار که باران زده باشد، هر گوشهی شهر بعد از تیرماه ۵۹ یک نیروی امر به معروف و نهی از منکر مثل قارچ خودرویی روئیده بود و به زنان گاه ملایم و گاه بسیار تند تذکر میداد. بعضیهاشان پنبه و دستمال به دست بودند تا آرایش خانمها در لحظه پاک شود. اینها، همان کمیتهایها بودند که شبها هم جلوی ماشینها سبز میشدند؛ سبز یشمی.
بحث حجاب که جدی شده بود کمیتهایها هم به نیروی کمکی و شکلی رعبآورتر نیاز داشتند. این شد که گشتهایی تحتعنوان گشتهای ثارالله به راه افتاد. موتورسواران ثارالله به صورت خودجوش با کسانی که به زعم خودشان بیحجاب یا بدحجاب بودند برخوردهای سلبی شدیدی داشتند. حضور این گشتهای موتورسوار در دوران وزارت کشور علی اکبر ناطق نوری شدت بیشتری گرفت و به اوج خود رسید.
در فروردین ۶۴ اکبر هاشمی رفسنجانی در دیدار با نخست وزیر وقت از حرکات موتورسواران حزب اللهی در خیابانها و برخوردهایشان که دیگر اوج گرفته بود انتقاد کرد و درخواست کرد به روشی مسالمتآمیز و بدون اینکه انتقاد تندی از آنها شود، از ادامهی کارشان جلوگیری به عمل آید.
مهری ۶۳ ساله که سالهاست پرستار بوده میگوید: آن سالها تازه ازدواج کرده بودم یک روز در بالکن طبقهی دوم خانهمان در خیابان عباسآباد که الان اسمش خرمشهر شده مشغول آب دادن گلدانها بودم که یکدفعه صدایی شبیه نعرهای ترسناک شنیدم. یکی از آن موتورسواران حزباللهی بود که مرا با لباس خانه و بدون حجاب، موقع گشتزنی در کوچهمان دیده بود. از ترس خشکم زد، نمیدانستم چه کنم. سریع رفتم داخل. زنگ خانهمان را زد، ممتد و عصبانی. از ترس به خودم میلرزیدم. مدتی در سکوت نشستم. تا شب چراغهای خانه را خاموش نگه داشتم که مصطفی (همسرش) از سر کار برگردد. دیگر تا مدتها برای آب دادن گلدانها نرفتم.
ناطق نوری که در آن زمان وزیر کشور بود، در جلد دوم خاطراتش به بخشی از حواشی ایجاد شده از سوی کمیتههای انقلاب و اختلاف آنها با سپاه اشاره کرده است و در قسمتی از آن با بیان خاطرهای از یک درگیری نوشته است: «به هر حال، جریانی در خیابانها راه افتاد، به نام «امر به معروف و نهی از منکر»، که من بر این باور بودم یک جریان سیاسی است. به همین دلیل، به محض اینکه از وزارت کشور رفتم، این باب هم تعطیل شد. گویا، همه مسلمان و عابد و زاهد شدند و دیگر نیازی به آن نبود. در این باره هم با امام صحبت کرده بودم و ایشان فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر این نیست که بریزند و رعب ایجاد کنند و دستور دادند: «با اینها اساسا برخورد کن. اولا این امر به معروف نیست، ثانیا این هرج و مرج ایجاد کردن در کشور است.»
این روند پس از پایان جنگ تحمیلی وارد فاز جدیدی شد. علاوه بر موضوع حجاب، آن زمان «ویدیو» ممنوع بود و کمیتهایها مسوولیت کشف و ضبط ویدئوها را هم برعهده داشتند. حوزهی اختیارات آنها همچنین در زمینهی حجاب گسترش پیدا کرد. با انحلال کمیتهها و تاسیس نیروی انتظامی در سال ١٣٧١ نیروی انتظامی به عنوان ضابط قضایی مامور اجرای این مواد قانونی مرتبط با حجاب شد. در عین حال اما گروههای دیگری هم برای تامین امنیت حضور داشتند که البته فضای فعالیتشان به تامین امنیت و بحث اطلاعاتی ختم نمیشد.
علی اکبر ناطق نوری در جلد دوم خاطراتش به بخشی از حواشی ایجاد شده از سوی کمیتههای انقلاب و اختلاف آنها با سپاه اشاره کرده است و در قسمتی از آن با بیان خاطرهای از یک درگیری نوشته است: «به هر حال، جریانی در خیابانها راه افتاد، به نام «امر به معروف و نهی از منکر»، که من بر این باور بودم یک جریان سیاسی است. به همین دلیل، به محض اینکه از وزارت کشور رفتم، این باب هم تعطیل شد. گویا، همه مسلمان و عابد و زاهد شدند و دیگر نیازی به آن نبود. در این باره هم با امام صحبت کرده بودم و ایشان فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر این نیست که بریزند و رعب ایجاد کنند، بنابراین امام فرمودند: «با اینها اساسا برخورد کن. اولا این امر به معروف نیست، ثانیا این هرج و مرج ایجاد کردن در کشور است.»
نقش بسیجیها در پوشش زنان
پس از سخنرانی امام خمینی در جمع اعضای سپاه پاسداران مرکز تهران در پنجم آذر ۵۸ مبنی بر آموزش نظامی همگانی و تشکیل ارتش ۲۰ میلیونی، مقدمات تشکیل بسیج مستضعفان با نام سازمان بسیج ملی فراهم شد. شورای انقلاب در اردیبهشت ۱۳۵۹ لایحهی قانونی تشکیل سازمان بسیج ملی را تصویب و برای اجرا به وزارت کشور ارسال کرد. پس از جنگ ایران و عراق، این مجموعه به زیر مجموعهی سپاه پاسداران درآمد. البته پس از مدتی این دو مجموعه نظامی به صورت کامل از یکدیگر جدا شدند.
پس از منحل شدن کمیتههای انقلاب، تقریبا مسوولیت آنها علاوه بر نیروی انتظامی به بسیج نیز محول شد. در روزهای پس از جنگ و فراغت بسیجیها از جنگ تحمیلی بار دیگر ایستهای بازرسی در خیابانها کارکرد امر به معروف و نهی از منکر گرفته و بیش از گذشته به تجسس در چگونگی پوشش و برخورد و رفتار مردم مشغول شد. ایستهای بازرسی تا سال ٨۶ ادامه یافت اما به طور کلی دههی ٨٠ تغییر کاربری این نیروها علنیتر شد و بیشتر از گذشته با تغییر فضا به مقولههای فرهنگی بهویژه حجاب ورود و نفوذ پیدا کردند.
این مساله تا آنجا پیش رفت که در سال ٨۶ سردار احمد روزبهانی، مدیر کل مرکز مبارزه با مفاسد اجتماعی نیروی انتظامی گفت: «طبق قانون بسیج میتواند با جرایم مشهود برخورد کند و همچنین میتواند مستقل از ناجا به افراد بدحجاب تذکر دهد.» در همان زمان بحثهایی برای گرفتن اختیار ایجاد ایستهای بازرسی از بسیج و سپردن آن به نیروهای انتظامی مطرح شد که البته به سرانجام هم نرسید. در آن دوران طائب، جانشین فرماندهی بسیج، از راهاندازی گشتهای امنیتی بسیج که به طور دائم فعال هستند خبر داد و گفت علاوه بر آنها، گشت و ایست بازرسی بسیج هم در مواقع بحرانی یا مورد نیاز مانند گذشته همچنان فعال خواهند بود.
گشت ارشادیها
تاریخ مقابله با بدحجابی و بیحجابی وقایع بسیاری به خود دیده است. نزدیکتریناش طرح امنیت اجتماعی و اخلاقی ابداع دولت احمدینژاد (دولت نهم) بود و تا امروز آخرین ابتکار دولتی برای مقابله با حق آزادی مردم در پوشش و آرایش است. نیروی انتظامی به پشتوانهی این طرح، گشتهایی تحت عنوان گشت ارشاد راهاندازی کرد تا در خیابانها امنیت اخلاقی و اجتماعی برقرار کنند. این بار فقط زنان صورت مساله نبودند و مردان هم به این بازی اضافه شدند و بدپوششی مردان هم از نظر دولت دور نماند. و البته این بار لغو کنسرتهای موسیقی به بهانهی ایجاد فضای لهو و لعب را هم در دستور کار خود قرار دادند و برای نمونه در سال ۹۵ فقط ۱۱ کنسرت موسیقی در سطح کشور لغو شد. البته بسیج به این حوزه هم وارد شد و احمد ذوالقدر، فرماندهی عملیات بسیج از برقراری گشتهای امنیت بسیج در ۱۰۰۰ نقطه شهری کشور با هماهنگی نیروی انتظامی و قوهی قضاییه خبر داد. این افراد به فراخور ماموریت مسلح نیز بودند. اختیار اصلی گشتهای ارشاد برخورد و دستگیری زنانی بود که موازین شرعی را رعایت نمیکردند. این زنان مدتی را در بازداشت موقت سپری کرده و ابتدا از آنها تعهد گرفته و در صورت تکرار این اتفاق، حکمهایی چون جریمه نقدی یا زندان میگرفتند.
در تابستان ۱۳۸۷ یکسال پس از آغاز طرح، نیروی انتظامی از اختصاص بودجهی ۱۰۳ میلیاردی به این طرح و دائمی شدن آن خبر داد.
حضور بسیج در حوزهی اختیارات نیروی انتظامی تا روزهای پایانی دولت احمدینژاد ادامه داشت. این طرح آن قدر با مخالفتهای مختلف مواجه شد که کاندیداهای ریاست جمهوری هرکدام از مواضعشان نسبت به این طرح صحبت میکردند.
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی (دولت یازدهم) گشتهای ارشاد کمرنگتر شدند ولی بیرنگ نشدند. چرا که او در وعدههای انتخاباتی خود نیز این مسئولیت را صرفا در اختیار نیروی انتظامی دانسته و البته تاکید داشت با برخورد سلبی و قضایی نباید با مقوله فرهنگی چون حجاب برخورد کرد.
عطیه سال گذشته شب عید غدیر وقتی حدود ساعت شش و نیم بعدازظهر از سرکار برمیگشت با تلفن همراه به مادرش زنگ زد. مشغول حرف زدن بود که غریبهای از پشت محکم بازوی او را چسبید. عطیه جا خورد و فقط حدس میزد که کیفقاپ یا مزاحمی است که میخواهد موبایلش را از او بگیرد. او که بعد از ۱۹ سال زندگی در خارج از ایران برای همیشه به ایران بازگشته بود، میگوید: «لباسم خیلی معمولی بود. مانتوی بلند ولی جلو باز و با کمربند بسته شده بود و هیچجایی از لباسم معلوم نبود. روسری بزرگ ۱۲۰ سانتی سرم بود. آرایش نداشتم. وقتی برگشتم و خانم چادری را دیدم جاخوردم. به من گفت کارت شناسایی و گواهینامه؟ پرسیدم چرا؟ گفت لباس پوشیدنتان مشکل داره. با من بیاید تا با هم بیشتر صحبت کنیم. پرسیدم کجا مرا میبرید؟ گفت هیچجا. فقط چندتایی سوال داریم. وقتی به ماشین ون نیروی انتظامی رسیدیم مرا سوار کرد. دو مرد سرباز جلو سوار بودند و وسیلهای شبیه موبایل دستشان بود و از کارتهای من عکس گرفتند. خواستم پیاده شوم. گفتند بشین داریم میریم وزرا. ماشین را پر کردند و من با پدرم تماس گرفتم و دیگر گریه مجالم نداد. سرباز مرد فهمید ترسیدم. آرام بهم گفت «فقط باهاشون کلکل نکن.» به وزرا رسیدیم سالن بزرگی که دورتادورش را میز چیده بودند ترسناک بود. مراحل اداری یکییکی طی شد. یک پلاکارد که شمارهی مجرم رویش نوشته شده بود دور گردنم انداختند و عکس گرفتند و اعتراض کردم. گفتم من تازه از کانادا برگشتم، باورم نمیشود که این کار را میکنید. من ۱۹ سال ایران نبودم. زنی که مشخصات را وارد میکرد خیلی تند و بیادبانه گفت: « … خوردی برگشتی.» یکی از دخترانی که گرفته بودند چسب روی موبایلش را برداشت که فیلم بگیرد. تازه شروع کرده بود که یکی از همان زنها فهمید، هجوم آورد به دختر جوان و او را محکم بر زمین زد و موبایلش را به دفعات کوبید توی سرش و فحشهای رکیک داد. من به جرم داشتن تیپ شهوتبرانگیز پای ورقهای را امضا کردم و خودم ضامن خودم شدم که تکرار نکنم. بعد از سه ساعت آزادم کردند.
طناز ۲۷ ساله، که معمار و عاشق موسیقی است، تابستان ۱۳۹۵ در خیابان ولیعصر نزدیک بلوارکشاورز به محض پیاده شدن از ماشیناش توسط یک مامور زن و مرد فراخوانده شد. طناز میگوید:« یک کار اداری داشتم و اولش فکر کردم زورگیر هستند چون مقنعه سرم بود و آرایش نداشتم. وقتی به من گفتند با ما بیا تا با هم صحبت کنیم خندیدم. یکیشان گفت: «چرا میخندی؟» گفتم «آخه تا حالا با مقنعه منو نگرفته بودن.»
ماه رمضان بود. سوار ماشینشان شدم، منتظر ماندیم تا ماشن پر شود و به سمت وزرا حرکت کردیم. موبایلها رو گرفتند. من هنوز برایم جالب بود و میخندیدم و همان سوال و جواب قبلی بین من و باقی ماموران تکرار شد. در صف مجرمان قرار گرفتم، پلاکارد گردنم انداختند و بهشان گفتم «میتونم این عکس رو داشته باشم؟» گفت« برای چی؟» گفتم «برای اینستاگرام. آخه خیلی باحاله.» گفت «پرو بازی درنیار.»
جرمم پوشیدن مانتوی جلو باز بود. خیلی از دخترهایی که گرفته بودند روزه بودند و وقت اذان اجازه خواستند که نماز بخوانند. آن دخترها را هم به دلیل پوشیدن لباس رنگی و «لگ» گرفته بودند. در آخر خودم ضامن خودم شدم که دیگر تکرار نکنم و آزاد شدم.
این دو روایت با اسامی واقعی منتشر میشود و داستان دو نفر از چند صد یا چند هزار دختر و زن جوانی است که گشت ارشاد آنها را مورد ملاطفت قرار داده است.
آنها که فکر میکردند دولت حس روحانی در این زمینه کمرنگ عمل کرده تلاش کردند این فضای خالی را پر کنند. سال ۹۵ خبری مبنی بر حضور هفت هزار نیروی نامحسوس پلیس برای برقراری نظم و امنیت اخلاقی منتشر شد که به گفتهی حسین ساجدینیا رییس پلیس راهنمایی رانندگی تهران بزرگ قرار بود در معابر و بزرگراههای پایتخت حضور یابند تا جای کمرنگ گشت ارشاد را پر کنند. این طرح هم با مخالفتهای متعدد روبهرو شد چرا که منتقدان بر این باور بودند چنین اتفاقی فضای امنیتی را بر شهر حاکم میکند و تشخیص اینکه به واقع چه کسی ضابط قضایی است و چه کسی نیست با «نامحسوس بودن» این نیروها مشکل خواهد شد.
از طرفی سردار غیبپرور، رییس سازمان بسیج مستضعفان هم خبر از تبدیل ایستهای بازرسی بسیج به گشتهای محلهای خبر داد که یادآور کمیتههای انقلاب روزهای دههی ۶۰ است.
روزهای ایست بازرسی و اورکتهای یشمی چرکمرده ممکن است پایانی نداشته باشد ولی آنها که خواهان حق پوشش به اختیار خودشان هستند هم مبارزات و اعتراضهای مدنی پیشرویی را شروع کردهاند و شاید همین موضوع موجب شده که دولت هم گاهی فکر کند باید کمی عقبتر بایستد.•
منابع این گزارش
روزنامه اعتماد، روزنامه ایران، روزنامه همشهری، مشرقنیوز، دانشنامه ویکیپدیا، خبرگزاری ایسنا