۱۲ بهمن ۱۳۹۶
بهروز صمدبیگی
سیاست
رسیدن تضمینی به همهچیز با ژن خوب

سیده فاطمه حسینی
صحبت از «آقازادهها» و «آقازادگی» عمری به قدمت چندین دهه دارد، حتی در نبود شبکههای اجتماعی و اینترنت، در روزگاری که شایعه و خبر درهم میپیچید و افکار عمومی را در مینوردید، موضوع «آقازادهها» نقل بحثهای سیاسی و محافل خانوادگی بود.
اکبر هاشمی رفسنجانی بیشتر و پیشتر از همهی مقامات جمهوری اسلامی نامش با این موضوع گره خورده و تا سالها هر بنای مدرن و زیبا و مجلل در سراسر ایران را به پسر یا دختر رفسنجانی منتسب میکردند. البته آش آنقدر شور شد که بعدترها فرزندان هاشمی رفسنجانی از آن با طنز و به عنوان خاطره یاد کنند اما حتی این شایعات هم ریشهای در واقعیت داشت؛ دروغ بودن این که دختر هاشمی رفسنجانی مالک کیش است یک سوی ماجرا است اما مگر حضور مهدی و محسن هاشمی در وزارت نفت (حالا زندان) و شهرداری تهران (حالا شورای شهر) از «رانت» پدر حاصل نشده بود؟
البته «آقازادهها»ی نسل اول مقامات و مدیران جمهوری اسلامی حالا خودشان پا به سن گذاشتهاند و عموما آردها را آویخته و الکها را بیختهاند اما این چرخهی مذموم و مسموم از حرکت باز نایستاده که هیچ، آقازادههای نسل جدید بیپرواتر از قبل سودای پست و مقام دارند و با توسل به مدارک دانشگاهی خوش رنگ و لعاب (احتمالا رانتیشان) از حضور خود در قدرت با توجیهاتی مثل جوانگرایی حمایت میکنند.
این گزارش نگاهی کوتاه به پنج آقازاده نسل جدید دارد.
مقام اول بیتردید شایستهی حمیدرضا عارف است؛ پسر محمدرضا عارف، نمایندهی مجلس و رییس فراکسیون امید. حمیدرضا در مصاحبهای دلیل موفقیتهای خود را «ژن خوب»ی دانسته بود که از پدر و مادر به ارث برده است. این عبارت تبدیل به هشتگی طوفانی و پرطرفدار در شبکههای اجتماعی شد و به سوالات بسیاری دربارهی نسل جدید آقازادهها افزود. حمیدرضا عارف یکی از افتخارات خود را آوردن شرکت ام.تی.ان آفریقای جنوبی به ایران و راهاندازی ایرانسل (اولین اپراتور خصوصی تلفن همراه ایران) عنوان میکند. آن هم زمانی که تنها ۲۵ سال سن داشته است. آنگونه که این آقازاده ادعا میکند موفقیتهای پی در پی اقتصادی او هیچ ربطی به سه سال وزارت پدرش در وزارتخانهی پست و تلگراف و تلفن، یک سال ریاست سازمان مدیریت و برنامهریزی و چهار سال معاونت اول ریاست جمهوری ندارد!
بعد از حمیدرضا عارف، بلافاصله نام مصطفی موسوی لاری فرزند عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور دولت محمد خاتمی بر سر زبانها افتاد. مصطفی منتقدان حمیدرضا عارف را به «گاو» تشبیه کرد و نوشت که کفتارها وقتی چند گاو را میترسانند همهی گاوها شروع به فرار میکنند بیآن که ماجرا را بدانند.
البته این آقازاده در زمان دفاع از هم صنفان خود، رییس هیاتمدیرهی شرکت «سولیران» بود؛ شرکتی که خود را «بزرگترین سازندهی سازههای فلزی در خاورمیانه» معرفی میکند و از زیرمجموعههای «شستا» است که زیر نظر علی ربیعی، وزیر کار و از همکاران و همفکران پدر مصطفی اداره میشود.
او به واسطهی حضور پدرش در شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان (متولی تهیهی لیست انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر و مجلس) یکی از شانسهای حضور در فهرست شورای شهر بود اما این چنین نشد تا چند ماه بعد مزد آقازادگی را با پست مدیر کل هماهنگی امور مناطق شهرداری تهران دریافت کرد.

حمیدرضا عارف در کنار پدر و مادرش در یک کمپین انتخاباتی
سومین نفر، مهرداد لاهوتی نمایندهی شهر لنگرود در مجلس است؛ پستی که شاید چندان به چشم نیاید اما قدرت نمایندهی یک شهر کوچک در استان گیلان معیار خوبی برای سنجش گستردگی رانتخواری در ایران است. چرا که آقای لاهوتی موفق شده پسر و برادرش را در همان حوالی به پست شهرداری برساند.
کمیل لاهوت، به گفتهی پدرش کارشناس ارشد عمران است و ۱۵ سال سابقهی کار در وزارت مسکن و شهرسازی دارد. آقای نماینده معتقد است که شهرداری یک شهر کوچک برای چنین فردی با چنین رزومهای بسیار کوچک است و رسانهها باید بروند دانه درشتها را دریابند.
البته مهرداد لاهوتی از روش قدیمی و امتحان پسدادهای استفاده میکند. امروز اگر دهان رسانهها را ببندد فردا که پسرش پست بهتری گرفت، سابقهی شهرداری در خاف و چمخاله را برای بستن دهان منتقدان در جیب دارد.
نفر چهارم سیده فاطمه حسینی است که نامش در کوران انتخابات مجلس در فهرست اصلاحطلبان قرار گرفت و در تبلیغات خود به عنوان «جوانترین» کاندیدا تاکید میکرد. اما خیلی زود مشخص شد که این جوانگرایی هم ریشه در روابط خانوادگی دارد. او که اکنون نمایندهی مجلس شورای اسلامی شده متولد ۱۳۶۴ است و هیچ سابقهی قابل توجهی در کارنامهاش ندارد.
پدرش سید صفدر حسینی وزیر دولت خاتمی بود و در دولت حسن روحانی ریاست صندوق توسعهی ملی ایران را برعهده گرفت. با افشای حقوقهای نجومی مدیران دولتی که صفدر حسینی در راس آنها قرار داشت، مجبور به استعفا شد و دخترش ترجیح داد نخستین نطقش را در مجلس در یک سخنرانی «خارج از موضوع» به دفاع از سلامت مالی پدر و همسرش اختصاص دهد. در آن روزها گزارشهایی منتشر شده بود که نشان میداد فاطمه حسینی و همسرش در اوج بحران ارزی ایران مجوز تاسیس یک صرافی را گرفتهاند، هرچند در آن سخنرانی جنجالی همهی اتهامات را رد کرد و گفت همهی موفقیتهایش را « با تلاش فردی و توانایی شخصی» به دست آورده است.
نفر پنجم فرزند سید علی اصغر حجازی، یکی از اعضای ارشد دفتر رهبر جمهوری اسلامی ایران هم جزو آن دسته افرادی است که به تازگی نامش بر سر زبانها افتاده است. البته او از سالها پیش با استفاده از فاکتور «ژن خوب» و «آقازادگی» حتی زمانی که هنوز مدرک دیپلم داشت، پست مدیریتی در اختیار داشت.

علیاصغر حجازی
سید محمد حسین حجازی همزمان با تصدی انواع و اقسام مدیریتها و مسوولیتها مدرک کارشناسی ارشد را هم گرفت و آبان ماه امسال به حکم محمدعلی نجفی شهردار جدید تهران به سمت مدیر عامل شرکت نوسازی عباسآباد منصوب شد. این بار هم مدافعان سابقهی مدیر جوان را پیش میکشیدند و به روی خودشان نمیآوردند که او از ابتدا با رانت صاحب پست و مقام شده است.
فهرست آقازادههای تازه افشاشده و تازه وارد قدرتشده چند برابر اینهایی است که مرور کردیم.
بسیاری هنوز در حد شنیدهها و حرفهای درگوشی است و برخی دیگر هم چندان نامآشنا و چهره نیستند. البته در شرایط ایران خیلی توقع معقولی نیست اگر اطلاعات فرزندان مقامات ردهی بالا مانند شخص علی خامنهای و یا دیگر سران نظام به راحتی در دسترس قرار بگیرد اما از همین نمونههای افشا شده میتوان به گستردگی موضوع پی برد. از همه مهمتر این سوال مطرح میشود که اگر یک نمایندهی مجلس یا یک وزیر سابق تا این حد قدرت دارد که فرزند یا دیگر اعضای خانوادهاش را از هیچ به همه چیز برساند، قدرتمندان واقعی در سایه چه کردهاند و چه خواهند کرد؟•