۱۲ بهمن ۱۳۹۶
رضا علیجانی
اجتماع
توازن خشم و ترس
سخت است پیامبریکردن و پیشگویی! اما گوشهای از کار اتاقهای فکر که مبتنی بر اندوختههای جامعهشناسی و علوم سیاسی است، مربوط به پیشگویی میشود.
دربارهی علل ظهور ناگهانی موج اعتراضات اخیر و نیروهای حاضر در آن زیاد نوشته و گفته شده است. همداستانی ناراضیان و معترضان اقتصادی و ناراضیان اجتماعیـ فرهنگی در این اعتراضات را اگر پذیرفته باشیم باید دید که آیا هستهی سخت قدرت میتواند رفرمهایی ولو اندک در حدی که در برابر جنبش سبز و معترضان سیاسی با مقداری رفرم در برگزاری سالم انتخابات در سالهای ۹۲ و ۹۶ انجام داد، را انجام دهد تا بتواند این خیزشهای اعتراضی را مهار کند.
به گمان من دست حکومت در این دو عرصه بستهتر از حوزهی سیاسی است. به اقتصاد نمیتوان فرمان داد. قواعد خاص خودش را دارد. بیش از همه این رکود اقتصادی همراه با فساد سیستماتیک است که مردمان بیکار، کارگران بیحقوق، مالباختگان عاصی و مستاصل را جان به لب کرده است. دولت بودجه و اندوختهای برای سرمایهگذاری و رفع بیکاری و همهی پیامدهای پیرامون این ابربحران را ندارد.
فراهم آوردن سرمایه مستلزم جلوگیری از هرز رفتن اندک سرمایههای موجود است که در نظام بودجهنویسی به شدت به شکل رانتی نصیب ویژهخواران میشود. ویژهخوارانی که نهتنها خود را بدهکار نمیدانند بلکه هنوز طلبکارانه از کمبود بودجههای خود و ضرورت افزایشش نه در خفا بلکه در تریبونهای عمومی حرف میزنند! حساب کار پس باید دستمان بیاید که اوضاع چگونه است. و بخش دوم فساد سیستماتیک، هرزدهندهی همین اندک سرمایههای موجود است که پرداختن اموال مالباختگان از جیب ملت و بیسرانجامی همهی قیل و قالهای ضدفساد در ساختار قدرت از صدر تا ذیل نیز نشان دیگری است که از اینجا نیز آبی گرم نمیشود و ایران به قول یکی از مسوولان بهشت تبهکاران (مالی) است!
میماند بخش سومی که اصلاح آن میتواند سرمایهای برای مبارزه علیه رکود و قفل شدن اقتصاد کشور فراهم کند و آن تعدیل سیاست خارجی و منطقهای کشور است که «بزرگ ارتشداران» کنونی نه تنها هیچ علامتی در مسیر تغییر آن نشان نمیدهند بلکه روزبهروز بر تصور و توهمشان بر درستی راهی که رفتهاند افزوده میشود. تازه حس پیروزی و تبدیل شدن به قدرت منطقهای هم به آنها دست داده و نمیدانند که غول بزرگی همچون شوروی به این دلیل فرو ریخت که غولی بود با پاهای چوبی اقتصاد!
بنابراین «اگر» هم حکومت صدای اعتراض مردمان عاصی موج اعتراضات اخیر را شنیده باشند و «بخواهند» تغییری در اقتصاد رکود زده حاصل کنند؛ با این سه وصفی که گفته شد، «نمیتوانند.»
حکایت تغییر سیاست فرهنگی و اجتماعی و اجازه دادن به تنوع سبکهای زندگی و دست برداشتن از پوشش مردمان به خصوص زنان با حاکمان نیز حکایت جن و بسمالله است!
به این ترتیب آیا عدم خروج از رکود اقتصادی و تداوم زورگویی فرهنگی و اجتماعی بستر مساعدی برای شعلهور شدن موج اعتراضات در آیندهای نه چندان دور نیست، حتی به قول برخی تندتر از قبل؟ مطالبهگر «رای من کو؟» را میتوان سرکوب و مرعوب و خانهنشین کرد اما مطالبهگر «نان من کو؟» نمیتواند بینان به عقب برگردد و مدت زیادی خانهنشین شود. اینها هر دو درست است اما عامل سومی را هم باید در نظر گرفت: عامل انسانی و مسالهی توازن خشم و ترس.
تلخکامانه باید گفت حکومت به جای درس انسانی برای حل مشکلات، درس شیطانی را به خوبی یاد گرفته است که با سرکوب سیستماتیک و درونی کردن رعب و ترس مخالفانش را به عقب براند. حال نیز به صورت کاملا حسابشدهای و با استفاده از تجربهی سرکوب جنبش سبز دربارهی موج اعتراضات اخیر و شکنجهی سفید از یکسو و توحش و خشونتی که از سوی دیگر در پشت درهای بسته بازداشتگاهها به کار میبرد به صورت سیستماتیک دارد عناصر معترض را مثل مینهای جادهای یک به یک خنثی می کند.
سربرآوردن اعتراضات با منشا اقتصادیـ اجتماعی حتمی است، چون حکومت قصد تغییر جدی ندارد و شکمهای گرسنه و جانهای ملتهب نیز نمیتوانند همیشه منتظر بمانند. زمان سربرآوردن را اما معادله و توازن بین خشم و ترس تعیین میکند. حل کردن این معادله در جامعهی پیچیده ایرانی چندان آسان نیست. در جنبش دانشجویی و اعتراضات سیاسی از این دست باید یک نسل دانشجویی یا یک دورهی جوانی بگذرد تا آنانی که سرکوب را مستقیما چشیدهاند جای خود را به نسل جدیدی بدهند که به فاصلهی چهار تا شش سال فارغ التحصیلی نسل قبل جایگزین میشوند و سرکوب را شنیده و خواندهاند اما خود مستقیما طعمش را نچشیدهاند. حل معادلهی پیچیدهی توازن خشم و ترس چندان ساده نیست. خصلت سازگاری ایرانی و یا سماجت و سرسختی درونی آنان؟ این روزها پیامبری کردن کار دشواری است!•