۴ فروردین ۱۳۹۵
نگار رخشنده
سیاست
بنفشه پشت میلهها؛ فرزندان زندانیان سیاسی
زندانیان سیاسی- عقیدتی در طول بازداشت، زندان و حتی پس از آزادی با مشکلات خاصی دست و پنجه نرم میکنند که تنها دامنگیر خودشان نیست. هر زندانی دارای فرزند، همسر، خواهر، برادر، دوست و خانواده است و اغلب این افراد به نوعی در مجازات او شریک هستند. شاید به همین دلیل است که به اعمال حبس، اعدام و شکنجه بر زندانیان، «مجازات خانواده زندانیان» هم گفته میشود.
کودکان در شرایط نامطلوب، جزو آسیبپذیرترین اقشار اجتماع به حساب میآیند. اما درمورد کودکان زندانیان (اینجا: کودکان زندانیان سیاسی) عوامل جانبی دیگری نیز بر شدت این آسیبپذیری اضافه میکند.
این کودکان را میتوان با توجه به محیطی که در آن رشد میکنند (داخل یا خارج زندان)، به ۲ دسته تقسیم کرد:
الف. کودکان زندانی
این دسته از فرزندان زندانیان، کودکانی هستند که در زندان به دنیا آمدهاند، یا به دلایلی در سپری کردن دوران محکومیت مادرشان با او شریک میشوند؛ از جمله به دلیل: نداشتن سرپرست، برخورداری از شیر مادر و…
مادران زندانی میتوانند فرزندان خود را تا پایان ۲ سالگی در کنار خود نگهداری کنند و پس از آن در صورت نبود سرپرست مناسب، رؤسای زندانها موظفاند نسبت به جداسازی کودکان ۲ تا ۶ سال در مکانهای مجزا یا انتقال آنها به سازمانهای بهزیستی تصمیمگیری کنند. به دلیل همین ورود و خروجها، تعداد کودکانی که همراه مادران خود در زندان هستند دقیقاً مشخص نیست. اما بنا به گفته «پرنیان قوام» رییس دفاتر حمایت از حقوق زنان و کودکان قوه قضاییه، تا پایان خرداد ۱۳۹۴ در حدود ۴۰۰ تا ۴۳۰ کودک، همراه مادران خود در زندان بهسر میبردند.
علاوه بر این در مورد مسائل آموزشی، بهداشتی، خوراک مناسب برای مادران و فرزندان به ماده ۸۸ و ۸۹ آئیننامه اجرایی سازمان زندانها اشاره میکند؛ ۳ وعدهی غذایی مناسب، دارای ویتامینها و کالریهای مناسب، چای و آب آشامیدنی سالم و… جزو امتیازاتی است که به گفته او برای رعایت حقوق مادران و کودکان زندانی در نظر گرفته میشود.
اما این اظهارات در حالی است که برای زندانیان چنین تسهیلاتی وجود ندارد. برای مثال در فروردین ۱۳۹۲، ۳ زن بهایی به نامهای ترانه ترابی، زهره نیکآیین و ندا مجیدی که دوران محکومیت خود را به همراه فرزندانشان سپری میکردند، در وضعیت نامطلوبی قرار داشتند. بنا به گزارش «هرانا» مشکلاتی از جمله پیدا شدن شیشهخرده در غذای زندانیان و محرومیت از خرید مستقیم خوراک از فروشگاه زندان و… باعث شده که بسیاری از زندانیان شبها گرسنه بخوابند. همچنین این زندانیان به علت رعایت نشدن «اصل تفکیک جرائم» همراه زندانیان معتاد، دزد، قاتل و اتباع خارجی نگهداری شده و بهدلیل کمبود جا همراه کودکان خود روی زمین میخوابیدند.
از مشکلات احتمالی که درصورت عدم رعایت تفکیک جرائم اتفاق میافتد، اذیت و آزار مادران زندانی از طریق آسیب رساندن به فرزندان آنها است. بنابر گزارش «ابتکار» و به نقل از یک زندانی زن، گاهی اوقات مجادلههای سختی میان زندانیان درمیگیرد و در بسیاری از موارد زنان برای اینکه بیشتر طرف دعوا را عذاب دهند، کودک او را کتک میزنند و در نهایت این کودکان هستند که قربانی درگیریها میشوند.
• بارمان احسانی، رسام تبیانیان و سورنا قربانی؛ کودکانی هستند که همراه مادرانشان در زندان سمنان شرایط نامطلوبی را میگذرانند.
کودکان زندان با عادیترین مفاهیم بیگانهاند؛ پارک، خیابان و… برای آنها مفهومی ندارد. کودکی و کنجکاویشان پشت میلههای زندان حبس میشود. ضمن اینکه با اتمام سن نوزادی و خارج شدن از محدوده زندان، دنیای جدیدی را در مقابل خود میبینند که برایشان کاملاً نامفهوم و غریبه است. به گفته یکی از مددکاران، کودکانی بودهاند که پس از جدایی از مادر زندانی تفاوت عمدهای با بچههای همسنوسال خود داشتند: «این کودکان در روزهای اول آنقدر از محیط خارج از زندان شگفتزده بودند، که در حالتی مشابه شوک بهسر میبردند؛ حتی بعضی از آنها از دیدن خیابان و ماشین وحشت میکردند.»
• «هومان موسوی» یکی از کسانی است که در زندان زاده شده و با اعدام پدر و مادرش، در دهه ۶۰ سرپرستی او به بستگانش داده شد. هومان در سال ۸۸ به دلیل شرکت در اعتراضات دستگیر شده و ۳ سال در اوین زندانی بود.
ب. کودکان دور از والدین
گروه دیگری از کودکان زندانیان بهخاطر محکومیت پدر، مادر یا هر دو آنها از حق داشتن خانواده، آرامش روانی و حمایت و محبت والدین محروماند. سرپرستی این کودکان اغلب برعهده اقوام یا مراکز بهزیستی است. بزرگترین مشکلات این دسته عبارت است از:
عدم تغذیه با شیر مادر
یکی از مهمترین مواردی که کودکان زندانیان از آن محروماند، عدم تغزیه با شیر مادر است که آثار نامطلوبی بر روح و جسم کودک میگذارد.
علاوه بر تاثیرات شیرمادر بر جسم نوزاد و محافظت از کودک در مقابل بیماریها و عفونتها؛ در آغوش گرفتن نوزاد توسط مادر، تأمین کننده گرما، صمیمیت، نزدیکی و تماس مادر و کودک است که این موضوع سبب تکامل جسمی و روحی کودک خواهدشد.
اضطراب جدایی
از جمله مشکلات روحیای که در کودکان زندانیان به وفور دیده میشود، اضطراب جدایی است. «مهرناز یکتا» کارشناس ارشد روانشناسی بالینی، تنش و استرس در محیط زندگی را علت اصلی اضطراب جدایی عنوان میکند. «زندانی شدن والدین» که در نتیجه کودک از سرپرستان اصلیاش فاصله میگیرد، یکی از عواملی است که باعث بهوجود آمدن واکنشهای اضطرابی در کودک میشود. این بیماری گاهیاوقات با عوارض جسمی مانند سردرد، دلدرد، سرگیجه، تهوع و استفراغ همراه است.
• «دریا» دختر «احمد کریمی» و دو فرزند «کاظم معتمد» از جمله کودکان زندانیان هستند که دچار اضطراب و آسیب روحی شدند.
در زندگی کودکان زندانیان سیاسی این محرکهای روحی به اشکال گوناگون وجود دارد:
۱٫ ممانعت از ملاقات فرزندان با والدین
برخلاف زندانیان عادی، امکان ملاقات حضوری برای زندانیان سیاسی وجود نداشته یا بسیار کم رخ میدهد. کودکان این زندانیان باید از پشت شیشه (ملاقات کابینی) پدر یا مادر خود را ببینند، که این در روحیه آنها تاثیر منفی شدیدی دارد.
۲٫ مرخصیهای کوتاهمدت
«نیما» فرزند «بهنام ابراهیمزاده» از بیماری سرطان رنج میبرد. ابرهیمزاده فعال کارگری و حقوق کودک، در پی عدم تمدید مرخصی ۴ روزهاش به «جرس» میگوید: «من با تمام مدارک پزشکی به دادستانی مراجعه کردم، اما گفتند که وزارت اطلاعات با تمدید مرخصی مخالفت کرده. از زمانی که نیما فهمید من باید به زندان برگردم، پلاکتهای بدنش افت کرده و شرایط خوبی ندارد.»
معمولاً مدت معدود مرخصیهای زندانیان سیاسی فقط ۳ الی ۴ روز است. این زمان کوتاه باعث ایجاد اضطراب شدید در خود فرد و بستگانش میشود، که این میان کودکان بیشتر از دیگران آسیبپذیرند.

نوه کوچک میرحسین موسوی و زهرا رهنورد در بیرون از محل حصرشان
۳٫ شوک روانی دستگیری
یکی از زندانیان عقیدتی که نخواست نامش فاش شود، در مورد شرایط کودک خردسالاش میگوید: «هنگامی که برای دستگیری من آمدند، ترنم حدوداً یکساله بود. در تمام مدتی که مامورین مشغول تفتیش منزل بودند، از ترس گریه میکرد. در طول دوره بازداشت من هم یکسره ناآرامی میکرده. الان کافی است یک شب خانه نباشم، تا زمانی که خودش با چشمهای خودش مرا نبیند، از ترس رفتن و دوباره برنگشتنم به گریهکردن ادامه میدهد.»
• در اواسط دهه ۸۰، دختر خردسال یک فعال کارگری عضو سندیکای شرکت اتوبوسرانی با هجوم شبانه ماموران اداره اطلاعات سپاه و وحشت ایجاد شده با سگهای پلیس؛ دچار لکنت زبان شد.
موارد دیگری هم راجع به فرزندان زندانیان وجود دارد که بهخاطر شرایط خاص زندانیان سیاسی، درمورد کودکان آنها کمتر صدق میکند؛ مانند احساس سرخوردگی کودکان از زندانی بودن والدینشان و موضوع «طلاق» که در قسمت خانوادههای این زندانیان بیشتر به آن میپردازیم.
بی اعتمادی کودک به پلیس
یکی دیگر از تاثیرات دستگیر و زندانیشدن والدین بر کودک هراس او از نیروهای امنیتی، پلیس و مراکز انتظامی است.
در زمان دستگیری «شیوا» زندانی عقیدتی، به جز او و ۲ فرزندش، شخص دیگری حضور نداشته. شیوا میگوید: «هنگامی که مامورین درحال جمعکردن کتابهای مذهبی بودند، مدام حواسم دنبال آیدین و آرین بود که یواشکی کتابهای دعا را دور از چشم آنها از گوشه و کنار خانه برمیداشتند و پنهان میکردند. وقتی میخواستند من را ببرند، آرین از یکی از مامورین سوال کرد که چرا میبریدش؟ و وقتی جواب گرفت که مادرت کار بدی کرده، گفت: خودت کار بدی کردی، مامان من هیچوقت کار بد نمیکنه!»

نقاشی نیما خندان، برای مادر زندانیاش
برچسب خوردن کودک
علاوه بر دلسوزیهای اطرافیان کودک بهخاطر عدم حضور والدین او، گاه بعضی افراد یا رسانهها دست به اقداماتی میزنند که شاید موجب بهتر شدن شرایط والدین زندانی باشد؛ اما مصداق نادیدهگرفتن حقوق کودک به عنوان یک انسان آزاد است. دلسوزیهایی مثل «چه کسی مسئول تیرهروزی تو است؟» و همینطور تکرار مفاهیم: کودک آزادیخواه، مظلوم، مبارز و…
در بعضی موارد نیز رسانهها اقدام به انتشار عکس کودکان زندانیان سیاسی کرده و جملاتی را همراه عکس منتشر میکنند: «چگونه میتوانید من را از مادرم/پدرم جدا کنید وقتی به خانه میروید و بچه خودتان را بغل میکنید؟»
این طرز برخورد با کودک باعث درونیشدن حس «قربانی بودن»، احساس بیگانگی با دیگران، و انفعال در مقابل رفتار نامطلوب میشود. او به مرور زمان میآموزد که یک قربانی است و تمام احساسات، خشمها و بیمسئولیتیهایش را بهوسیله این احساس توجیه میکند. این امر باعث سردرگمی و عدم پیشرفت او در تحصیل و دیگر عرصههای زندگی خواهد شد.
مشکلات تحصیل
تحقیقات نشان میدهد رشد کودک در محیط ناآرام باعث اُفت تحصیلی و عدم پیشرفت او میشود. تحصیلات نیازمند آرامش روانی و فراهم بودن امکانات است. در بیشتر مواقع وضعیت تحصیلی کودکان، تحتتاثیر زندانی شدن والدین قرار میگیرد.
• «بعد از هر ملاقاتی که زن و بچههایم به دیدنم میآمدند، پسرم بهانه میگرفت و به مدرسه نمیرفت. نمرههایش هم خیلی بد شده بود. به خانمم گفتم: دیگر بچهها را نیاور، روحیهشان خراب میشود.» (گفتگو با یک زندانی سیاسی آزاد شده)