۲۰ بهمن ۱۳۹۳
سپهر عاطفی
اجتماع
دورهی شصت و پنجم فستیوال فیلم برلین
جشنوارهی فیلم برلین، برلیناله پنجشنبه پنج فوریه با حضور نزدیک به چهارصد فیلم در بخشهای مختلف افتتاح شد. در این یادداشت نگاهی به فیلمهای مهم دو روز اول انداختهام.
فیلم افتتاحیه
هیچکس شب را نمیخواهد
کارگردان: ایزابل کویست، اسپانیا
داستان: روایت عشق، امید، و تلاش ژوزفین، با بازی ژولیت بینوش، برای همراهی با همسرش رابرت پیری در سفر تاریخی کشف قطب شمال است. ژوزفین زنی بورژوا است که نه سرمای طاقتفرسای قطب شمال و نه هشدار همراهاناش در مورد خطرات این سفر او را مأیوس نمیکند.
متن: فیلمساز به جای روایت فتح قهرمانانهی قطب شمال، داستانی به ظاهر بیاهمیت را به موضوع اصلی فیلم خود بدل میکند، جایی که به جای مردان فاتح، زنان در قاب دوربین جای گرفتهاند. فیلم همچنین به موضوع خودبرترانگاری سفیدپوستان در مواجهه با اسکیموها و استعمار دیدی انتقادی دارد.
حاشیه: تفاوت تصاویر مستند و استودیویی قطب شمال در فیلم آشکار است.
سکانس ماندگار: ژوزفین در حالی که در یکی از شمالیترین نقاط کرهی زمین در سرزمین اسکیموها روبهروی آلاکا، رقیب عشقی بومی خود، نشسته است با اشاره به کلبه و چنگال و لباسهایاش به او میگوید اینها قسمتی از دنیای او است، دنیایی که در آن مالکیت معنا دارد و شوهرش نیز بخشی از این دارایی است. ژوزفین در دیالوگی طعنهآمیز به آلاکا میگوید این دنیا متعلق به او نیست و باید از این دنیا بیرون رود.
نتیجه: به دیدناش میارزد اما ارزش افتتاح جشنوارهای مانند برلیناله را ندارد.
بخش مسابقه
تاکسی
کارگردان: جعفر پناهی، ایران
داستان: جعفر پناهی، در سومین فیلم خود بعد از محکومیت، با یک تاکسی به خیابانهای تهران میزند تا به این بهانه و از زبان مسافران دوباره دغدغههای اجتماعی، سیاسی، و محدودیتهای فیلمسازی خود را بیان کند.
متن: فیلم که ساختاری مستندگونه دارد، مثل دو فیلم قبلی پناهی، به فیلمهای مهم پیش از محکومیت او مثل بادکنک سفید، طلای سرخ، و آفساید اشاره میکند. همچنین ایدهپردازی، سیاهنمایی، سانسور، خودسانسوری، و اعدام از دیگر بنمایههای فیلم هستند. تاکسی از دو فیلم قبلی پناهی در دورهی محکومیت بهتر است اما نابازیگران، تلاش آنها برای جا شدن در کادر محدود دوربین، و دیالوگهای تصنعی به فیلم ضربه میزند.
حاشیه: تشویقهای منتقدان در اولین نمایش تاکسی و تأکید رئیس برلیناله بر دعوت از پناهی در مراسم افتتاحیه بار دیگر ثابت میکند که برلین پناهی را دوست دارد. همچنین حضور نسرین ستوده به عنوان یکی از مسافران ِ تاکسی اتفاقی ویژه است.
سکانس ماندگار: سکانس آخر فیلم را شاید بتوان یک پایان ایدئال برای تاکسی دانست. در حالی که پناهی در تاکسی نیست، دو موتورسوار که ظاهراً از نیروهای امنیتی هستند به درون تاکسی میآیند و دوربین را خاموش میکنند.
نتیجه: این فیلم را نمیتوان بدون توجه به شرایط کارگرداناش داوری کرد. با این حال، جدا از همهی دشواریها برای ساخته شدناش، ارزش دیدن دارد.
نظر دیگران: از نگاه منتقدان آلمانی و انگلیسی زبان، فیلم پناهی نمرهی قبولی گرفته است. اکثر منتقدان فیلم را «خوب» ارزیابی کردهاند و نویسندهی مجلهی اسکرین، با دادن امتیاز کامل، فیلم را شگفتیِ لذتبخشی مینامد که از فیلم ده عباس کیارستمی تأثیر گرفته است.
بخش مسابقه
ملکهی صحرا
کارگردان: ورنر هرتسوگ، آمریکا
ورنر هرتسوگ، نیکول کیدمل و دمین لوییس، بازیگران و کارگردان ملکهی صحرا
داستان: یک فیلم بیوگرافیک از تاریخنگار، نویسنده، و دیپلمات انگلیسی، گرترود بل (نیکول کیدمن) در جریان جنگ جهانی اول با تکیه بر دو عشق نافرجام و سفرهای طولانی وی به صحراهای خاورمیانه.
متن: ستایش بیحد فیلم از شخصیت بل او را تا حد یک قدیس بالا میبرد. زنی وفادار، باهوش، و اهل فرهنگ که اعراب و شیوخ صحرانشین را به خوبی میشناسد و درک میکند. در حالی که بل نقش تعیینکنندهای در ترسیم بسیاری از مرزهای خاورمیانهی امروز دارد، فیلم بر روابط عشقی او بیشتر از هر چیز دیگری تمرکز میکند.
حاشیه: آواز ایرانی، خط فارسی، و اشاره به حافظ و خیام در جریان سفر بل به تهران از نکات جذاب فیلم برای ایرانیان است. اما پوشش عربی مردم در بازار و مناظر طبیعی با درختهای نخل در اطراف تهران نشان میدهد که ملکهی صحرا هنوز از کلیشههای هالیوود در مورد ایرانیان رها نشده است.
سکانس ماندگار: هنری (جیمز فرانکو)، که در سفارت بریتانیا در تهران کار میکند، شبی با بل در اطراف باغ قدم میزنند و اشعار حافظ را برای او میخواند. بل به حافظ علاقهمند میشود و میگوید دوست دارد فارسی یاد بگیرد.
نتیجه: ارزش دیدن ندارد.
بخش پانوراما
پریدن از ارتفاع کم
کارگردان: حامد رجبی، ایران
حامد رجبی، کارگردان فیلم پریدن از ارتفاع کم
داستان: نهال (نگار جواهریان) متوجه میشود جنین چهارماههاش مرده است اما این خبر را از همسر، خانواده، و دوستاناش پنهان میکند و سعی میکند جنین مرده را در بدناش حفظ کند.
متن: فیلم جهان خود را با موفقیت میسازد، جهان زنانهای که عاصی و افسرده است و حالاش خوب نیست. در نگاه اول، همذاتپنداری با نهال که راوی اصلی داستان است سخت به نظر میرسد، اما کافی است شخصیتهای مختلف فیلم را در نمایی کلیتر و سمبولیک ببینیم. نهال به سمبل زن (ایرانی یا هر کجایی) تبدیل میشود که در این جهان مردانه – حتا با وجود حسن نیت و تلاش – نادیده گرفته شده و درک نشده است. جامعه سعی در کنترل و آرام کردن او دارد اما خشونت آشکار و نهان او را به مرز عصیان رسانده است.
حاشیه: فیلم در برخی دقایق از کمبود امنیت و اعتماد به نفس رنج میبرد، انگار که در شرایط اضطرار ساخته شده باشد. شاید دلیل آن کمتجربگی کارگردان یا هر علت خارجی دیگری باشد، با این حال بازی رامبد جوان و نگار جواهریان متفاوت و به یادماندنی است. آنچه در بحث و گفتگوی بعد از فیلم واضح بود تأثیر عمیق آن بر تماشاگران و به خصوص تماشاگران زن بود.
سکانس ماندگار: نهال، مخفیانه و بدون این که بابک (رامبد جوان) بفهمد، قرارداد خانهی جدیدی را میبندد و همان شب مهمانمان مختلفی را به این آپارتمان خالی دعوت میکند. تنها وسیلهی پذیرایی لیوانهای یک بار مصرف و آب پرتقال است. مهمانها که از این برخوردِ عجیب آزرده و سردرگم شدهاند، فکر میکنند نهال میخواهد آنها را مسموم کند و در گوشه کنار آپارتمان خالی بالا میآورند.
نتیجه: باید دید.
عکسها
۱٫ جیمز فرانکو، بازیگر ملکهی صحرا
۲٫ ورنر هرتسوگ، نیکول کیدمل و دمین لوییس، بازیگران و کارگردان ملکهی صحرا
۳٫ حامد رجبی، کارگردان فیلم پریدن از ارتفاع کم