۹ بهمن ۱۳۹۳
آرش کمانگیر
پادکست
امنیت سایبری با آرش کمانگیر | هفدهم | امنیت دیجیتال، سفر، و خطر | یک از دو
دو هفتهی ابتدای سال جدید میلادی را در سفر گذراندم. به اقتضای برنامهی فشردهای که از چند ماه قبل ریخته بودم، بخش عمدهی سفر را با دوستان و آشنایان و چند روز آخر را در جاده و از شهر به شهر سپری کردم. یکی از نکات جالب این سفر برایم این بود که خیلی زود متوجهشدم که تکنولوژی چقدر در زندگی روزمرهی من و نزدیکانم جا باز کردهاست، بدون اینکه چندان متوجه آن باشیم.
اشارهها به انواع ابزارهای دیجیتال از ساعتهای اول آغاز شد. این وقتی بود که مواجه با سوالاتی از این جنس شدم: «چرا نمیتونم به WiFi هتل وصل بشم؟» «چطور بیبیسی رو روی این تلویزیون ببینم؟» «چرا این player موسیقیام رو قطعه قطعه پخش میکنه؟» «چطور باید این فنکویل رو روشن کنم؟» اغلب این سوالات به این دلیل پرسیده میشدند که کسی با ابزاری روبرو شده بود که بهنظر آشنا میرسید، اما کارکردهای آشنا را نمیشد از آن بیرون کشید. مثلا یقین دارم همهی اطرافیانم، و خودم هم، این توانایی را داریم که تلویزیون خانهی خودمان را به هر کانالی ببریم، اما در مواجهه با یک تلویزیون جدید که به یک گیرندهی ماهوارهای ناآشنا متصل است، حس میکنیم دنیا دارد به زبانی مغشوش حرف میزند. راه حل این مشکلات، صبر، تلاش برای پیدا کردن دکمهی مناسب و رمزگشایی از رنگهای و پیغامهای روی ابزارهای مختلف بود. اما این صرفا لایهی رویی ِ اتفاق بود.
خیلی زود دستگیرم شد که این اتفاق که از تلویزیون یا Xbox یا کولر در نگاه اول نمیتوانیم استفاده کنیم، با همهی اهمیتاش و همهی اعصابخردیهایی که از آن حاصل میشود، اتفاقا چندان مهم نیست. اتفاق مهمتر چیزی بود که در لایههای عمیقتری رخ میداد. اینطور بگویم، اطرافیانم کارهایی میکردند که میشد با بیدقتی آنّها را بیاهمیت قلمداد کرد. این وقتی بود که میشنیدم «ببین تلفن من به WiFi وصل نمیشه، بیا یه دقیقه رو تلفنت وایبر لاگین کنم کار دارم» یا «یه دقیقه لپتاپات و بده من این کار رو تموم کنم». نکتهی مهم این است که این بیاحتیاطیها بین آشنایان اتفاق میافتاد و اتفاقا در دستهی کمخطرترین رفتارها قرار میگرفت. یک شب که در لابی هتل پشت میزی کار میکردم، متوجه شدم که دختری که کابل یواسبی آیفون از دستش آویزان بود جلو آمد و مودبانه توضیح داد که مبدل پریز برق ندارد و میخواهد اگر ممکن است تلفنش را به لپتاپم وصل کند تا شارژ شود. جواب درست در این وضعیت این بود که برایش توضیح بدم که رفتارش از جنس آدمی است که کلید خانهاش را به غریبهای میسپارد و با لبخند تشکر میکند.
واضح است که اطرافیان ما شکارچیان حریم شخصی ما نیستند. اغلب آدمّهای دیگر هم درصدد صدمه به ما نیستند. با اینهمه، حداقل برای داشتن تصویری دقیقتر از وضعیت، قابل توصیه است که به خطرهای موجود در چنین رفتارهایی فکر کنیم.
احتیاج داشتم فایلی را پرینت کنم و بههمین خاطر سراغ کامپیوتر عمومی هتل رفتم. حدسم این بود که این کامپیوتر از نظر آلودگی با یک توالت عمومی که ماههاست نظافت نشدهاست شباهت دارد. علاوه بر اینکه کاملا محتمل بود که کسی عمدا این کامپیوتر را آلوده کرده باشد، حدس میزدم که رفتارهای خطرناک و نادانستهی زیادی روی این سختافزار انجام شدهاست و هیچ فرضی در زمینهی سلامت آن نباید بکنم. روی چنین کامپیوتری به هیچ حساب کاربری مهمی وارد نشوید و حافظهی یواسبی که در این سیستم استفاده شدهاست را درصورت امکان فرمت کنید. علاوه بر این، با نگاهی به انبوه فایلهای روی دسکتاپ این کامپیوتر میدانستم که کسی میتواند چند بعدازظهر را با مطالعه اطلاعات شخصی دیگران سپری کند. فارغ از اینکه فایلی چقدر شخصی است، این پیشنهاد خوبی است که بصورت یک عادت اطلاعات را پس از استفاده از بین ببریم.
استفاده از کامپیوتر عمومی فقط یکی از منابع خطر بالقوه در طول سفر است. در پادکست بعدی دربارهی اجازه دادن به دیگران برای استفاده از ابزارهای دیجیتالمان و استفاده از اپلیکیشنها حرف میزنیم. نکتهی کلیدی در تمام این اتفاق این است که رفتارهای خطرناک زمانی از ما سر میزنند که کلافه هستیم و ابزار آسایشمان از ما دور است. دقیقا در چنین وضعیتی است که اشتباه میکنیم، نه وقتی که با آرامش روی مبل راحتی خانه نشستهایم.