۸ مهر ۱۳۹۳
نعیمه دوستدار
اجتماع
زنان مذهبی و تجربۀ آزادی
برای زهرا خانم بعد از ۴۰ سال زندگی مشترک با یک کاسب جزء در یک محلۀ متوسط تهران، سفر حجی که با همسرش رفت، یک اتفاق بزرگ بود. آنجا بود که درهای زندگی به رویش باز شد: از لحظهای که با گروه زنان کاروان در اتاقهای مختلف تقسیم شدند، برای اولین بار حس کرد که آزاد است.
تا پیش از آن تنها به سفر نرفته بود، حتی در این سفر هم همسرش همراهش بود اما کاری به کارش نداشت. با زنهای هم اتاقی برای زیارتهای صبح زود و آخر شب برنامه ریزی میکردند و توی مسیر برگشت با فروشندهها چانه میزدند. حج با بقیه مناسک مذهبی که در آن شرکت کرده بود یک فرق عمده داشت: اینجا زن و مرد از هم جدا نبودند، هرچند بیشتر جاها زنها با هم حرکت میکردند و مردها با هم، اما در آن هیاهو و شلوغی کسی به فکر جدا کردن زنان و مردان نبود. یک ماهی که در مکه و مدینه گذشت، بیشتر از هر سفر دیگری خوش گذراند. گرفتار بچهها و جمع و جور کردنشان نبود و توقع همسرش از او کمتر بود. مشغول خودش بود و کارهایی که دوست داشت؛اینکه عبادت کند و خرید کند و جاهایی برود که یک عمر دوست داشت ببیند.
“این تنها تجربۀ من از سفر خارجی است. خانوادۀ ما برای چیز دیگری حاضر نیست هزینه کند. من سالها در زندگیمان زحمت کشیدهام و همسرم قول داده هرچند وقتیکبار مرا به مکه بفرستد. تا حالا سه بار رفتهام مکه، باز هم پیش بیاید میروم. یک بارش را با هم رفتیم، دو بار با زنهای انجمن قرآن محله. همسرم مخالفتی با این سفر ندارد اما اگر بگویم میخواهم با دوستهایم بروم کیش، موافقت نمیکند.”
برای بسیاری از زنان مذهبی، سفر حج خواستنیترین سفر است. خیلی از آنها این تجربه را بارها تکرار میکنند چون این سفر بیشترین خواستههای آنها را تاًمین میکند. مینو، زن ۴۸ سالهای است که چندین بار به این سفر رفته: “این تنها تجربۀ من از سفر خارجی است. خانوادۀ ما برای چیز دیگری حاضر نیست هزینه کند. من سالها در زندگیمان زحمت کشیدهام و همسرم قول داده هرچند وقتیکبار مرا به مکه بفرستد. تا حالا سه بار رفتهام مکه، باز هم پیش بیاید میروم. یک بارش را با هم رفتیم، دو بار با زنهای انجمن قرآن محله. همسرم مخالفتی با این سفر ندارد اما اگر بگویم میخواهم با دوستهایم بروم کیش، موافقت نمیکند.”
به دلیل همین فضای باز است که بسیاری از زنان میانسال مذهبی، وارد شبکهای از روابط محلی میشوند و با کاروانهای زیارتی، به مکه و کربلا و مشهد و قم میروند. دایرۀ این سفرها آنقدر وسیع است که گاهی به تورهای یکروزه در داخل شهر و زیارت امامزادهها هم میرسد.
اما سفر حج و زیارت مشهد و کربلا، تنها انتخابهای زنان مذهبی برای تجربۀ اندکی استقلال و آزادی نیستند. نرگس، زن میانسالی است که برای تمام روزهای سال برنامهای دارد. دو ماه محرم و صفر حتی یک روز خالی هم ندارد. در محلۀ آنها تمام روزهای این دو ماه با برنامهای پر شده است: “خانمها دهگی میگیرند، یعنی مثلاً ده روز روضۀ خانگی دارند. تعداد آدمهای اینطوری زیاد است و جلسهها از ساعت نه صبح شروع میشود. من و چند تا از دوستانم صبحانه را در روضههای صبح میخوریم، بعد میرویم جلسههای ظهر و ناهار، بعد از ظهر و شب هم که هم مجلس زنانه هست، هم زنانه و مردانه. گاهی شوهرم هم به مجالس شبانه میآید. شاممان را میخوریم و برمی گردیم. کلی غذا هم میآوریم خانه. تا مدتها فریزر پر است و بچهها هم غذا دارند.”
همسر نرگس با این برنامۀ فشرده مخالفتی ندارد: “چرا مخالفت کند؟ آب و غذایش سرجایش است و میداند جای بدی نمیروم. با دوستانم هستم. کار دیگری هم ندارم که بکنم. بچهها بزرگ شدهاند. او هم که فرصت ندارد با من و بچهها وقت بگذراند. پس مرا به حال خودم گذاشته.”
اما برنامههای نرگس به همین ختم نمیشود. ماههای دیگر سال هم پر از مناسبت مذهبی است؛ ایام فاطمیه، شهادت و تولد ائمه و پیامبر، ماه رمضان و ایام شعبانیه. نرگس میگوید: “غیر از آن، بین زنان خیلی مرسوم است که در خارج از مناسبتها هم روضه و جلسه وختم انعام و از این برنامهها داشته باشند. گروهی، از این جلسه به آن جلسه میرویم و وقتمان پر میشود.”
حاشیۀ امن
شاید همین گروهی بودن فعالیتها و رنگ و روی مذهبی آنهاست که باعث میشود دست زنان برای انتخاب باز باشد و محدودیتهای مرسوم جامعۀ سنتی و مردسالار برای ساعت رفت و آمد و مدت زمان بودن در خارج از خانه با رواداری بیشتر، از میان برداشته شود. نرگس میگوید: “شبهای زیادی پیش میآید که ممکن است تا دیروقت بیرون خانه باشیم. شبهای احیا که برنامهها تا نزدیک صبح طول میکشد. شبهایی مثل تاسوعا و عاشورا هم اکثر برنامهها تا دیروقت است. خیلی وقتها همۀ خانواده با همیم، اما اگر با هم نباشیم باز همسر من میگوید آن شبها خیابانها شلوغ است و آدمهایی هم که بیرون هستند آدمهای مذهبی هستند و مشکلی پیش نمیآید. تا حدی همینطور است. احساس امنیت در خیابانها بیشتر است برای آدمهایی مثل ما، هرچند بالاًخره همه جور آدمی هست و مثلا بارها در خیابان مزاحم خود من شدهاند.”
با این حال زنان مذهبی برای خود راههایی پیدا میکنند؛ شبکۀ اجتماعی تشکیل میدهند و از هم حمایت میکنند. مثلاً به صورت گروهی رفت و آمد میکنند، خودشان رانندگی میکنند یا از بچهها و همسرشان میخواهند که بیایند دنبالشان. آنها در تجربههای خود از زنانی هم یاد میکنند که از همین آزادیها هم محروم هستند اما بسیاری از آنها تاًیید میکنند که شرکت در برنامههای مذهبی به آنها آزادی فوقالعادهای میبخشد.
زنانه بودن، کلید آزادی زنان در این فضاهاست. مردان این خانوادهها ترجیح میدهند که زنانشان در یک محیط کاملا زنانه باشند؛ تفکری که در سطوح مختلف اجتماعی در قالب تفکیک جنسیتی دنبال میشود.
برای بسیاری از آنها که شاغل هم نیستند، شرکت در این برنامهها فرصتی برای کندن از روزمرگیهاست. راحله، زن ۳۵ سالهای است که مرتب در چنین برنامههایی شرکت میکند: ” در واقع بیشتر مجالس و مهمانیهای ما به بهانۀ مذهبی برگزار میشود. خانمهای فامیل همدیگر را به بهانۀ ختم انعام و مولودی و عزاداری دعوت میکنند. یک جور دوره و سرگرمی است. نمیتوانم بگویم برنامهها خیلی مذهبی است. توی برنامه، یک ساعت دعا و قرآنی خوانده میشود و کسی سخنرانی میکند و میرود. خوبیاش این است که بیشتر آدمها همدیگر را میشناسند، یعنی فامیل و دوست نزدیک هستند و اعتماد وجود دارد. بعد هم در این مجالس خانمها هرکاری بخواهند بکنند، آزادند. به هر حال ما که مذهبی هستیم، نمیتوانیم مثل بقیه اینجا و آنجا برویم و لباس بپوشیم و این مجالس به ما آزادی میدهد.”
زنانه بودن، کلید آزادی زنان در این فضاهاست. مردان این خانوادهها ترجیح میدهند که زنانشان در یک محیط کاملا زنانه باشند؛ تفکری که در سطوح مختلف اجتماعی در قالب تفکیک جنسیتی دنبال میشود.
اینجا گشت ارشاد نیست!
اما خارج از فضای خانوادههای مذهبی، زمانی که پای مناسبتها و برنامههای مذهبی به میان میآید، تحمل و رواداری حکومت هم بیشتر میشود. در حاشیۀ هیاًتهای مذهبی، تکیهها و مساجد، زنان و دختران جوان هم آزادی بیشتری دارند. از این رو، مناسبتهای مذهبی، فرصتی است برای آن دسته از دختران جوانی که در حالت عادی امکان برقراری ارتباط با جنس مخالف را ندارند یا حتی خروج از خانه و ارتباطات اجتماعیشان محدود است در این شرایط، آنها از حاشیۀ امنی که به بهانۀ یک مراسم به دست آوردهاند، برای تجربۀ آزادی استفاده میکنند.
مینا، ۲۲ ساله است و از یک خانواده نیمه مذهبی: ” نمیتوانم بگویم که ما خیلی مذهبی هستیم و تمام عمرمان توی هیاًت میگذرد اما خب با هیاًت و مسجد محلمان بیارتباط هم نیستیم. به خصوص ماه محرم، من با دوستانم هر شب میروم تکیه. محلۀ ما یک محلۀ سنتی است و دوستان من با اینکه دوستپسر دارند برای ارتباط چندان راحت نیستند. اما آن شبها خانوادهها کمتر گیر میدهند و روی همین حساب میتوانیم تا دیروقت بیرون باشیم و با پسرها حرف بزنیم.”
برای گروه بزرگی از جوانان ایرانی که دسترسی به امکانات تفریحی و سرگرمی ندارند، برنامههای مذهبی جاذبۀ خاصی دارد و بخشی از فراغت آنها را پر میکند. از سوی دیگر، حکومت هم این برنامههای حاشیهای را به عنوان یک سوپاپ اطمینان نگه میدارد.
برای گروه بزرگی از جوانان ایرانی که دسترسی به امکانات تفریحی و سرگرمی ندارند، برنامههای مذهبی جاذبۀ خاصی دارد و بخشی از فراغت آنها را پر میکند. از سوی دیگر، حکومت هم این برنامههای حاشیهای را به عنوان یک سوپاپ اطمینان نگه میدارد.
به گفتۀ مینا، اینطور نیست که چون برنامه مذهبی است، زنان و مردان هیچ ارتباطی با هم نداشته باشند: ” اتفاقاً اینجا پر از داستانهای عاشقانه و حتی ماجراهای خیانت است. خیلیها دل میدهند به مداح خوش صدا یا آخوند خوش قیافه. کلی هم دعوا سر ناموس راه میافتد. اما به هر حال صدایش را کمتر در میآورند.”
مینا میگوید خودش بالاخره توی یکی از همین برنامهها با پسری آشنا شده و نامزد کردهاند: ” دروغ نیست اگر بگویم خیلی از بچهها در همین برنامهها با پسرها دوست میشوند. سینی چایی را از قسمت مردانه و از دست پسر همسایه میگیرند و غذا پخش میکنند و همینطوری رابطه شکل میگیرد. البته همینجا هم بالاًخره بزرگترهایی هستند که مدام تذکر میدهند و میخواهند همه را از هم جدا کنند، اما نه! گشت ارشاد دور و برِ هیاًتهای محلی پیدا نمیشود!”