۱۶ بهمن ۱۳۹۲
عرفان ثابتی
اجتماع
دربارهی اخلاق شهوت | زنده باد بورژوازی
خوانندگان فارسیزبان با آثار راجر اسکروتن دربارهی کانت و اسپینوزا آشنایی دارند، اما شاید ندانند که این فیلسوف انگلیسی متخصص زیباییشناسی است و آثاری با عنوان زیباییشناسی موسیقی (۱۹۹۷) و زیبایی (۲۰۰۹) هم نوشته است. این روشنفکر پرکار دو رمان نوشته و دو اپرا نیز سروده است. افزون بر این، در دوران جنگ سرد، اسکروتن نقش مهمی در تأسیس دانشگاهها و شبکههای دانشورانهی زیرزمینی در چکسلواکی داشت و در سال ۱۹۹۸ نشان درجهی اول لیاقت را از واسلاو هاول، رییسجمهور چک، دریافت کرد. تنها نقطهی سیاه کارنامهی حرفهای اسکروتن جزوهها و مقالاتی است که در فاصلهی سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۰ در حمایت از مصرف سیگار نوشت. در سال ۲۰۰۲ فاش شد که اسکروتن این مقالات را در ازای دریافت مبلغی معادل ۵۵ هزار پوند از یک شرکت ژاپنی تولیدکنندهی سیگار نوشته است. در پی این رسوایی، روزنامههای وال استریت جورنال و فایننشال تایمز به همکاری با اسکروتن پایان دادند. اسکروتن، که از اوایل دههی ۱۹۹۰ از کار تماموقت در بیرکبک کالج در لندن کناره گرفته و گاه و بیگاه به تدریس پارهوقت در دانشگاههای آمریکایی و بریتانیایی میپردازد، بیشتر اوقات خود را همراه همسر دوم و دو فرزندش در مزرعهای در جنوب غربی انگلستان به سوارکاری، شکار روباه، مطالعه و نگارش مقالات و کتابهایی همچون مینوشم پس هستم: راهنمای فلسفی شراب (۲۰۰۹) میگذراند.
به باور اسکروتن، در یک رابطهی جنسی درست با دیگری «به مثابه یک شخص» رفتار میکنیم، در حالی که در یک فعالیت جنسی نادرست با دیگری نه به مثابه یک شخص بلکه به مثابه وسیلهای برای ارضای خود رفتار میکنیم و صرفا از بدن او کام میگیریم. همجنسخواهی و دگرجنسخواهی هردو به طور یکسان میتوانند عرصهی روابط جنسی درست یا نادرست باشند و در نتیجه همجنسگرایی را نمیتوان به طور ذاتی قبیح یا انحرافی شمرد.
برخی کاوشی فلسفی در باب میل جنسی (۱۹۸۶) را جالبترین روایت محافظهکارانه از میل جنسی در سنت فلسفهی تحلیلی دانستهاند. بنیان نظری این کتاب بر این اساس استوار است که، برخلاف گرایشهای شهوانیِ انسان و حیوانات، میل جنسی آدمی «حیثیت التفاتی» دارد. به عبارت دیگر، بین میل جنسی و شهوت تفاوتی کیفی از نظر نوع آگاهی از ابژهها وجود دارد. ابژههای میل جنسی «التفاتی» اند، در حالی که ابژههای شهوت «مادی» اند. ابژههای التفاتی به عالَم فکر و خیال تعلق دارند و لزوماً نه مشاهده یا احساس بلکه در نظر مجسم و مصور میشوند. رایانهای که با آن کار میکنم، میزی که پشت آن نشستهام، و دختری که به او مینگرم همگی ابژههایی مادی اند؛ رایانهای که به یاد میآورم، میزی که در نظر مجسم میکنم، و دختری که دوست میدارم همگی ابژههایی التفاتی اند. البته ممکن است این رایانه، میز و دختر به طور مادی هم وجود داشته باشند اما این امر ضروری نیست زیرا رایانه، میز و دختر ممکن است تنها پارههایی از تخیلم باشند. التفاتی بودن ابژههای عشق ناشی از این واقعیت است که نمیتوان کسی را دوست داشت و تصوری، هرچند نادرست، از او نداشت؛ حال آن که تنها کافی است کسی را ببینیم تا شهوت ما برانگیخته شود.
به باور اسکروتن، در یک رابطهی جنسی درست با دیگری «به مثابه یک شخص» رفتار میکنیم، در حالی که در یک فعالیت جنسی نادرست با دیگری نه به مثابه یک شخص بلکه به مثابه وسیلهای برای ارضای خود رفتار میکنیم و صرفا از بدن او کام میگیریم. همجنسخواهی و دگرجنسخواهی هردو به طور یکسان میتوانند عرصهی روابط جنسی درست یا نادرست باشند و در نتیجه همجنسگرایی را نمیتوان به طور ذاتی قبیح یا انحرافی شمرد.
اسکروتن «تصعید» را میستاید اما اقرار میکند که، واقع گرایانه نیست که انتظار داشته باشیم انسان تمایلات جنسی خود را به طور کامل سرکوب کند. او میپذیرد که آدمی سویهای حیوانی و آمیخته با خواهشهای شدید جسمانی دارد. اسکروتن حتا از این فراتر میرود و میگوید رابطهای مبتنی بر عشقِ اروتیک نقشی مهم در فرایند رضایت خاطر دارد اما همهنگام بر آموزش اخلاقی تأکید میکند و میگوید چنین آموزشی باید ما را بر آن دارد که تمایلات جنسی را به طور کامل با محبت و مسئولیت بیامیزیم. این برنامهی آموزش اخلاقی به کودکان خواهد آموخت که جدایی محبت و مسئولیت از تمایلات جنسی امری نادرست است.
فوکو میگوید میتوان جوامعی را متصور شد که دلنگرانی و دغدغهی رفتار جنسی را ندارند. اسکروتن با او مخالف است و میگوید میل یا برانگیختگی جنسی و لذتهای حاصل از آن بدون دغدغههای اخلاقی محدودکنندهی رفتار جنسی ناممکن خواهند بود. به نظر اسکروتن، «پرابلماتیک» کردن تجربهی جنسی به هیچ آرایش اجتماعی خاصی محدود نمیشود بلکه یکی از ویژگیهای تجربهی شخصی است و بنابراین در هر نظم اجتماعی اصیلی وجود دارد. موضع اخلاقی اسکروتن بیطرفانه نیست. او ابایی ندارد که وی را مدافع «ازدواج بورژوایی» بخوانند. او میگوید استنتاجهایش مبتنی بر فرهنگ خاصی نبوده بلکه حاصل مطالعهی طیف گستردهای از فرهنگها، از یونان و رم باستان تا دوران معاصر و از ژاپن تا فرانسه، بوده است. در نتیجه، به نظر اسکروتن، او نه مدافع یک نظم خاص (بورژوایی) بلکه مدافع همهی جوامع متمدن است – یعنی جوامعی که شخص انسان را پدیدهای متمایز میدانند. او با نکوهش دلبستگی فوکو به مانیفست کمونیست، فهم فوکو از تاریخ را درکی مبتدیانه میداند و خود را مدافع نظم اجتماعی مطلوبِ ارسطو، شکسپیر، هومر، هسیود، چاسر، دانته، دیکنز، جویس، کنراد و لارنس میخواند. به اختصار میتوان گفت اسکروتن با آرای نویسندگانی همرای است که «غایت» طبیعی میل جنسی را ایجاد اتحاد اخلاقی میان اشخاص میدانند. او با انتقاد از فوکو که خواهان رهایی رفتار جنسی از قید و بند اخلاق است، اثر خود را با لحنی طعنهآمیز به پایان میبرد: «فلسفههای غیربورژواییِ میل وجود دارند. اما در سراسر کتاب، آماج استدلالم نمونهی اصلی – مثال ارائهشده توسط افلاطون – بوده. اگر جامعهی بورژوایی پاسخی به افلاطون است، پس زنده باد بورژوازی!»
رویکرد توصیفی و نثر شیوای اسکروتن، که عاری از بازیهای کلامی فیلسوفان قارهای است، مطالعهی این کتاب را به تجربهای دلنشین بدل میسازد. هر خوانندهای که این کتاب را در دست گیرد از خرمن اندیشههای مندرج در آن خوشهها خواهد چید، اما نمیتوان انکار کرد که اسکروتن نیز همچون هر اندیشمند دیگری که پیش از ظهور اینترنت و جهانگیری فضای مجازی در این خصوص قلم زده، از پیشبینی دیگرگونیهای شگفتآوری که بر اثر ظهور فناوری ارتباطات در عرصهی میل جنسی رخ داده ناتوان بوده است. خوانندگان مشتاق میتوانند این بحث درازدامن را در عشق سیال (زیگمونت باومن، ۲۰۰۳)، عشق آنلاین (ژان کلود کافمن، ۲۰۱۲) و عشق از راه دور (اولریش بک و الیزابت بک-گرنشایم، ۲۰۱۳) دنبال کنند.