۱۶ بهمن ۱۳۹۲
مهدی خلجی
اجتماع
تن مقدس و تقدس تنانه
در قلمرو اسلام معاصر، شاید موضوعی به اندازهی تن و زن حساسیت برنیانگیخته و به همین میزان ناروشمند فهم نشده است. هنوز جستارهای مربوط به قلمرو تن و زن، اروتیسم و سکسوالیته در اسلام به طور گسترده، آزاد و عمومی در جامعههای اسلامی طرح نمیشود. گفتن ندارد که کاوش و شناخت مبانی سنت نخستین اسلامی دربارهی تن و زن، یکی از مؤثرترین راهها برای واسازی گفتار ایدئولوژی و نیز سنتگرایی اسلامی است.
کتاب زِعِو مَگن با عنوان فضیلتهای تنانه: شهوت و طهارت در فقه اولیهی اسلامی* اثری است با طرح و ایدههایی بدیع دربارهی اروتیسم در اندیشهی اسلامی سدههای اولیه. روح و جسم به مثابهی دوگانهای آشتیناپذیر، که یکی (روح) بر دیگری (جسم) برتری و سروری دارد، مقولهای یونانی است. درهمتنیدگی روح و جسم امری است که در دورانهای نخستین تاریخ مکتوب دیده میشود. هرچه از جوامع ابتدایی بیشتر فاصله میگیریم و به تمدنهای بزرگ نزدیکتر میشویم، این فکر که آدمی جز خور و خواب و خشم و شهوت نیازهایی دیگر نیز دارد یا جسم انسانی فانی است نیرو میگیرد. ارسطو در اخلاق نیکوماخوس نوشت: «تمتع یافتن از اینگونه چیزهای لذیذ و دلبستگی افراطی به آنها صفتی حیوانی است» و پولس رسول در رساله به رومیان آورد: «کیست که مرا از جسم این موت رهایی بخشد؟»
برای سدههای پیاپی، تن در زمین چنگال زده بود، ولی روح به بالا بال میگشود؛ یکی در آستانهی تباهی و فرسودگی و پوسیدگی و دیگری جاودانه و پاک و پیراسته از خون و خاک. این دوگانهی همستیز در سدهی بیستم دوباره راه آشتی پیش گرفتند. امروزه به یُمن تکنولوژی و عصبشناسی و روانشناسی و تحول در شاخههای گوناگون علوم انسانی، دیگر مرزی آنچنانی میان روح و جسم در میان نیست. به گفتهی مگن، اگر قدیمها میگفتند «روح سالم در بدن سالم است»، امروزه میگویند «بدن محرکِ روح است»، و سخن تامس هابز که «هرچه هست بدن است» در عمل مبنا و مفروض اصلی فرهنگ توده شده است.
در جزیره العرب زمان پیامبر به دشواری میتوان دوگانگی روح و جسم را سراغ گرفت. روح و جسم در تاریخ اسلام به تدریج از یکدیگر جدا میشوند، وقتی مسلمانان پس از فتوحات از فرهنگها و تمدنهای دیگر میآموزند و اثر میپذیرند، به ویژه از فلسفهی یونانی
در جزیره العرب زمان پیامبر به دشواری میتوان دوگانگی روح و جسم را سراغ گرفت. روح و جسم در تاریخ اسلام به تدریج از یکدیگر جدا میشوند، وقتی مسلمانان پس از فتوحات از فرهنگها و تمدنهای دیگر میآموزند و اثر میپذیرند، به ویژه از فلسفهی یونانی. افلاطون نه تنها آدمی را به روح و جسم شقه میکرد که جهان واقعیتها را نیز از جهان ایدهها جدا میساخت: صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی. بنابراین، به نظر مگن، نزاع میان روح و جسم در اسلام بیشتر میراثی یونانی و افلاطونی و نوافلاطونی است تا مربوط به اسلام آغازین. در اسلام میان پیکرهی مادی و جوهر روحی گسستی قاطع وجود ندارد. پیامبر در قرآن، آشکارا، پیروان خود را از رهبانیت یا دنیاگریزی پرهیز داد. همچنین، پیروان خود را وعده داد اگر به دستورهای خدا عمل کنند به بهشتی روند که آکنده از لذتهای جسمانی است، به ویژه لذات شهوانی. و سرانجام بحث «طهارت» در اسلام – از نظر مگن – چنان مرکزیتی دارد که نافی هرگونه شکاف عمیق میان جسم و روح است.
بخش مهمی از کتاب به نظریهی بدیع مگن دربارهی «احکام طهارت» و بار اروتیک آنها میپردازد. از نظر او جستار «طهارت» از دوتکه شدن زهد و تنانگی پیشگیری میکند. مگن استدلال میآورد که احکام طهارت به طور کلی و احکام مربوط به رفتار شهوانی به شکل خاص، به جای برجسته کردن یا تداوم بخشیدن به دوگانگی وجود و ماهیت، پیوستگی امر مادی با امر روحانی را، به صورتهای گوناگون، در خلقیات اسلامی تقویت و تحکیم میکنند. کسی که به جستار طهارت نه تنها در کتابهای فقهی که در آثار صوفیان و عارفان و متکلمان نیز مینگرد، در مییابد چه اندازه تن در میدان امور روحانی حضوری سرشار دارد. لاله بختیار در کتاب دائرهالمعارف فقه اسلامی: راهنمای مکاتب اصلی آورده است هیچ دینی به اندازهی اسلام به طهارت اهمیت نداده است. حتا در حدیثی از پیامبر آمده که طهارت بخشی از دین است. مگن این سخن را مبالغهآمیز میشمارد و مینویسد اگر کسی به فقه یهودی و زرتشتی و هندو بنگرد همین تأکید را بر مسألهی طهارت مییابد، ولی آنچه اسلام را متمایز میکند آداب روزانهی مکرر طهارت است که به جنبهی مهمی از زندگی عادی و هر روزینهی مسلمان بدل میشود. در آثار زرتشتی و مسیحی و یهودی شرح پردامنی از دفع و ادرار و جنابت و انزال و احتلام و آمیزش جنسی زرتشت و موسی و عیسی یا قاعده شدن همسران پیامبران نیست، ولی در متون سیره، حدیث و فقه اسلامی هیچ پرهیز و پروایی از نقل و شرح این امور دربارهی محمد، صحابه و تابعان به چشم نمیخورد.
قرآن میان «طاهر» بودن زنهای بهشتی و فریبندگی و گیرایی جنسی آنها رابطهای مستقیم و روشن برقرار میکند و برای پارسایانی که به بهشت میروند تصویرهایی سخت جزئی از اندام زنان موعود نقش میزند. یکی از استدلالهای اصلی کتاب آن است که توصیهی اسلام برای طهارت (وضو یا غسل) پیش از انجام عبادت نه به دلیل ناسازگاری سرشت پرستش خدا و آیینهای مذهبی با شهوت و غریزه و کارکرد معده و مثانه، که به دلیل همسرشتی آنهاست. به ویژه، مگن توضیح میدهد که در اسلام عشق اروتیک با عشق الاهی از یک جنس به شمار میرود و از این رو است که نمیتوان همزمان به هردو پرداخت. عشق الاهی نه با «روح» تنها که با تن سراپا ورزیده میشود، درست مانند عشق اروتیک. از این رو، عشق ورزیدن به جنس دیگر چنان توان و توشی میخواهد که شریکبردار نیست.
ر اسلام عشق اروتیک با عشق الاهی از یک جنس به شمار میرود و از این رو است که نمیتوان همزمان به هردو پرداخت. عشق الاهی نه با «روح» تنها که با تن سراپا ورزیده میشود، درست مانند عشق اروتیک. از این رو، عشق ورزیدن به جنس دیگر چنان توان و توشی میخواهد که شریکبردار نیست
اسلام میان این دو عشق حجابی میکشد، ولی دری در وسط باز میگذارد؛ این در همان احکام طهارت است. مسلمان هرروز چند بار میان این دو ساحت میگذرد، از درِ احکام طهارت عبور میکند. چنین است که پیامبر میگوید: «از دنیای شما سه چیز در چشم من عزیز است: زن و عطر و نماز.» مگن با بلاغت و فصاحت تمام تبیین میکند که در اسلام دوگانهای به نام احداث / طهارت، که یکی بر دیگری برتری داشته باشد، نبوده است. احداث یعنی کارکردهایی از بدن یا رفتارهایی که موجب ضرورت غسل یا وضو برای نماز میشوند، مانند ادرار کردن، دفع کردن، انزال منی، یا قاعدگی. هیچکدام از این احداثها باری منفی در زبان دینی اولیه ندارند. رویکرد مسلمانان اولیه به موضوع سکسوالیته یکسره مثبت و فارغ از خوارشماریها و نافی دیدی است که رویارویی میان جسم و روح یا پارسایی و لذت را پررنگ میکند.
مگن، در کتاب بحث دامنگستری میآغازد دربارهی «ملامسه» یا تماس با زن و ضرورت غسل پس از آن برای نماز. اختلافهای فقیهان مکاتب گوناگون فقهی را میآورد و میکوشد تصویر پنهان زن و تن را از میان این بحثهای یکسره فقهی بیرون کشد و صیقل زند. آیا ضرورت غسل بعد از ملامسه به معنای آن است که زن، در نظر اسلام، تنی پلید داشته و تن مرد را میآلوده؟ نویسنده آرای گوناگون را میآورد و نشان میدهد که پلیدانگاری تن – خاصه تن زن – به هیچ روی از آثار اولیهی فقهی و حدیثی برداشت نمیشود.
در این کتاب، که نمونهی پژوهش دانشگاهی جامع و ارزندهای دربارهی سکسوالیته در فقه و حدیث اسلامی است، همپایی و دوشادوشی دو امر به ظاهر ناسازگار نشان داده میشود: نیروی رها و سیال و گریزندهی غریزهی جنسی و چارچوب دربندکشنده و قاعدهمندانهی فقه. نویسنده استدلال میکند نظام فقهی اولیه گواه آزادی میل جنسی در چارچوبی مشخص است. پیامبر و یاراناش از وجد و شور جنسی و جسمی نپرهیختند و تنها با طهارت به آستانهی عبادت گذر کردند. به واقع، فقه به شهوت رسمیت میبخشد. انسان میتواند شهوت بورزد و در عین حال به ساحت معنوی نیز گام بگذارد. این راه را فقه با طرح احکام طهارت هموار میکند.
از نظر مگن، متون فقهی و حدیثی خود نشانه و استعارهی همزیستی شهوت و عبادت اند. او مینویسد: «فقه ژانری است که تعقل علمی، قیاسی و نظاممند دربارهی موارد متعددی از قانون را ثبت میکند. کار فقه، انگیزش شورمندانه نیست و سبک آن از فرحبخشی رمانتیک بسی به دور میماند. با این همه، فقه الملامسه و فقه الجنابه – گرچه به دست همان فقیهان جدیای نوشته شده که دیگر ابواب فقه را نوشتهاند – هر برگاش آراسته به خلاقیتهای ادبی – فقهی تازهای است، نمایشگر شورمندیهای تنانه. فقه حدیث را آرام میکند، ولی حدیث فقه را میآشوبد.»
نتیجهی پایانی کتاب آن است که محدویتهایی که فقه برای لذت میگذارد، آن را از میان نمیبرد، آن را ممکن میکند: «نردههای مانع، همسایههای خوب میسازند و مرگ، زندگی را شیرین میکند و بر همین سیاق، انضباط دینی به ارجشناسی و بهرهگیری بهتر از عناصر انضباطناپذیر زندگی میانجامد. سکسوالیته و معنویت هردو فعالیتهایی عمدتاً در قلمرو قاعدهناپذیرهایند؛ شریعت مرزهای هریک را میگذارد و در نتیجه هردو را ممکن میکند. نه تنها فقط جامعه که فرد نیز برای لمس امر نامحسوس نیاز به سکوی پرشی دارد تا او را به ستیغ قلههای تعالی یا لذت و کام اینجهانی برساند. نظم و انضباط مجال لذت را فراهم میآورد: علم به هنر خدمت میکند. ثبات و ساختار، نقاط ارشمیدسی بیباکی و ماجراجویی است. قانون شما را آزاد میکند.»
با این نتیجهگیری موافق باشیم یا نه، کتاب این پژوهشگر اسرائیلی افقهای تازهای را برای کشف مرزها میان تن و امر مقدس در اسلام به دست میدهد، بدون آن که ما را به فرافکنی ارزشها و دیدگاههای امروزی بر سنت هزار سال پیش وادارد یا به مغاک مغالطهی «زمانپریشی» (anachronism) بغلتاند.
* Ze’ev Maghen, Virtues of the Flesh: Passion and Purity in Early Islamic Jurisprudence, Boston-Leiden, Brill, 2005.