۲۹ شهریور ۱۳۹۲
سوده راد
اجتماع
گوهر دشتی، زندگی امروز و جنگ
گوهر دشتی در مجموعه «زندگی امروز و جنگ»، ده عکس را ارائه میکند که به تصویرسازی رابطه پیچیده بین تجارب روزمره و تجارب روانی یک زوج جوان ایرانی میپردازد. کارهای او موجب تعمیق گام به گام فرآیند نگاه کردن به عکس میشود که با نگاهی اجمالی و به ظاهر بیضرر به فعالیتهای روزانه این زوج آغاز میشود و به تدریج تمرکز نگاه را به حضور تانکهای جنگی، پناهگاهها و سربازها جلب میکند. البته در این مجموعه دشتی قصد ندارد این زوجها را در حال زندگی در منطقه جنگی نشان دهد، بلکه از میدان جنگ فرضی و فضاهای داخلی برای نشان دادن ترومایی که حاصل خشونت جنگ است بهره میبرد.
دشتی از زاویهای نو ایران معاصر را نشان میدهد. ما این بار فرصت این را داریم که بتوانیم به جای ایرانی که بنیادگرایان و پروپاگانداهای رسانهای به ما نشان میدهند، شاهد زندگی زوج جوانی باشیم که راه خود را در جهان پیدا میکنند. دشتی ما را به دنیای خصوصی خود میبرد و در کارهای روزمرهای چون خواندن روزنامه، غذا خوردن، قدم زدن و سایر فعالیتهایی که جهانی، روزمره و عادی تلقی میشوند، شریک میکند. او توضیح میدهد که «زندگی امروز و جنگ» از تجربه شخصیاش از هشت سال جنگ ایران و عراق سرچشمه گرفته است. به گفته خودش، او تلاش کرده یک «زوج پساجنگ» را که «نماد نسل او» است و «در واقعیتها و خاطرات جنگ به عنوان پس زمینه زندگی روزمرهشان گرفتار هستند.» در این پروژه، دشتی از یک مستندسازی به کشف امکانات پرفورماتیوعکاسی میرسد. او تلاش میکند با روایت خود و زندگیاش، تأثیر نمادین خشونت را بر روح و روان نسل خود نمایان کند و بدین ترتیب شکل انسانی داستان را مستند میکند.
پشت هریک از قاب عکسهای دشتی، تاریخی نهفته است که تصاویری که میبینیم آن را به واقع تحمل میکنند. انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ واقعهای بود که جمهوری اسلامی ایران را بنیان نهاد و نتایج و آثار آن همچنان بر جمهوری ایران تأثیرگذارند. نسل گوهر دشتی و خود او که در سالهای پس از انقلاب به دنیا آمدهاند، از دوران انقلاب تنها داستان هایی شنیدهاند که موجب میشود دانستههای آنها همه دست دوم باشد. ناپایداری سیاسی ایران در طول انقلاب اسلامی، موجب شد صدام حسین رهبر تازه به قدرت رسیده عراق روابط عرب-ایرانی حوزه خلیج فارس را به چالش بکشد و آغازگر جنگی بین ایران و عراق شود که ۸ سال به طول انجامید. هزینههای جنگ سرسام آور بودند. تلفات انسانی بین پانصد هزار تا یک ملیون نفر ایرانی برآورد میشود. برای دشتی و نسل او، این جنگ هم زمان با دوران کودکیشان رخ داد و آثار روانی آن به تازگی خود را نشان میدهد. بدین ترتیب، صدای او در این پروژه بازتاب موقعیت منحصر بفرد او در جایگاه هنرمندی «پساجنگی» است و این موجب میشود تصویرسازی او از تروما، جنگ و زندگی معاصر اهمیت ویژهای بیابد.
هنرمندان معاصری چون شیرین نشاط و یا نویسندگانی چون مرجان ساتراپی، ایران و تاریخ ایران را با کارهایی مشابه و داستانهایی از تجارب اجتماعی، سیاسی یا روحی روانی زنان در ایران، به مخاطبان غربی معرفی کردهاند. با این حال، باید برخی تفاوتها میان این هنرمندان و دشتی را به رسمیت شناخت. هم ساتراپی و هم نشاط، پیش از انقلاب به دنیا آمدهاند و در زمانی وقوع انقلاب در ایران زندگی میکردهاند.
این پرسش که انقلاب اسلامی و جمهوری منجر شده از آن و نیز جنگ ایران و عراق چگونه زندگی این نسل را تحت تأثیر قرار داده است، دامنه پاسخهای متعددی را نه تنها در میان نسلها که در میان افراد هم در برمی گیرد. دشتی که کودکیاش را در طی هشت سال جنگ ایران و عراق سپری کرده است، هم با مرجان ساتراپی که چهارسال از دوران جنگ را در اتریش گذرانده و هم با شیرین نشاط که در طول انقلاب ایران را ترک کرده است، تفاوتهای زیادی دارد. همچنین، ساتراپی و نشاط تصمیم گرفتهاند بصورت دائمی در پاریس و نیویورک و خارج از ایران زندگی کنند؛ چرا که محتوای جنسی و سیاسی کارهای آنها در ایران، اجرای آنرا در این کشور غیر ممکن میکند. با اینکه موضوع کار آنها نمایانگر تناقضات تجربه زندگی پیش و پس از انقلاب است، صدای آنها، صدای هنرمندی در تبعید است. دشتی اما، همچنان در ایران زندگی، کار و تدریس میکند.
در زندگی امروز و جنگ، دشتی با سبکی چون نقالی با نقاشیهای فیگوراتیو، با عکسهایی که هر کدام آبستن لحظهای تاریخی است، قصه گوی ما میشود. این کار یک مجموعه است اما هر اثر داستان خود را چون تابلویی زنده، مفهوم مکانی و داستانی را در یک قاب به نمایش در میآورد. با بهره گیری از یک مکان فیلمبرداری در حومه شهر تهران که لوکیشنهای جنگی در آن آماده شده است، دشتی هرکدام از فعالیتهای هر روزه را در جنگی خیالی به تصویر میکشد. او عکسها را ساخته و شکل میدهد تا به تولید خوانشی چندلایه، از زندگی روزمره تا کنجکاوی و برهم زدن پیش فرضها دست یابد. برای مثال، زمانی که برای اولین بار به عکسی از یک زوج در ماشین برمی خوریم، ابتدا زوجی را میبینیم که در لباسی مجلل در ژستی برای مراسم عروسی نشستهاند و در مرحله بعدی، ماشینی قدیمی و قراضه را که برای این مراسم تزئین شده است میبینیم که قادر به حرکت نیست. بعد از این توجه به پس زمینه عجیبی جلب میشود که خاکی است و نهایتاً، تانکهای ارتشی به نظر میآیند که ما را به سمت درک موقعیت دقیق عکس، یعنی میدان جنگ هدایت میکنند. اما چرا زوجی جوان که به نظر میرسد تازه ازدواج کردهاند باید در این پس زمینه، در میدان جنگ و در ماشینی قراضه عکس بگیرند؟ این عدم هماهنگی بین آنچه که «معنی» دارد، مثل زوجی که برای یک عکس ژست گرفته است و آنچه که «بیمعنی» است، مثل ماشین قراضه و میدان جنگ، به قدرت جنگ روانی درونی اجازه خودنمایی میدهد.
از آنجا که عکسها «واقعی» به نظر نمیآیند – و بین مستندی جنگی و عکسهایی شخصی شناورند – درک درست و صحت عکسها زیر سوال میرود. اینها عکسهایی از زندگی روزمره به سبک نن گلدین (Nan Goldin) نیست، بلکه وام گیری
از این نوع سبک عکاسی برای بوجود آوردن درجهای از صمیمیت است. واقعیت این است که دشتی این صحنه سازی مصنوعی در عکسهایش را که موجب نوعی تنش در تجربه نگریستن میشود پنهان نمیکند. در عکس زوج در تخت، مرد و زن نه روی یک تخت عادی که روی تختهای نظامی شبیه آنچه در سربازخانه هاست هستند. زن نخوابیده است بلکه خیره به بیننده عکس نگاه میکند، در حالیکه مرد با پایی برهنه نشسته است و سیگار میکشد. آنچه که این کار را عجیب مینماید، اینست که این آماده شدن پیش از رفتن به تخت، خارج از محیط بسته و در محیطی بیابانی در کنار پنج سرباز با ماسکهای گاز و اسلحه به دست رخ میدهد که به سوی زوج میآیند. یک بار دیگر، این صحنه و عناصر نمایشی نشان از ترومای روانی که این زوج تجربه میکنند دارد. دشتی دستگیری قریب الوقوع این زوج را به تصویر نمیکشد، بلکه وزن این نگرانی مشترک و تاریخ است که رخ مینماید. تصویر این سربازها با ماسکهای گاز، که یکی از نشانههای جنگ ایران و عراق است، پافشاری بر درگیری ذهنی هم زن و هم مرد در لحظاتی پیش از خواب است. صحنه آرایی این فضای روانی درونی موجب میشود بیننده در لایههای مختلف به چالش کشیده شود و از یک لایه به دیگری پرتاب شود، برای اینکه نهایتاً نقطه امن و پایداری برای خود بیابد.
صحت واقعیت این نوع عکسها آنجا فرو می ریزد که نگریستن به این تجربه تروماتیک شاهدی بر نامفهومیاش میشود. دشتی با بهره گیری از پرفورمانس تئاتری، این تصنع را برای نمایان کردن تفاوتهای بین آنچه کسی در شرایط جنگی و ترومای آن احساس و تجربه میکند و آنچه برای کسی (توسط مقامات، رسانهها و نسلهای قبلی) بازگو میشود، بکار میبرد. هر نسل جدیدی باید دیسکورس تروماتیک خود را با آنالیز انقلابها و جنگهای پیشین روشن کند. دشتی این تصنع را برای ابراز ناخشنودیاش از راهها و روشهایی به عنوان روشی منحصر بفرد برای بیان تروما که در اختیار او و هم نسلانش است، استفاده میکند.
درحالی که پس زمینه میدان جنگ، تجربهای پرفورماتیو و چندلایه نظارهگری میآفریند، بهره گیری دشتی از رنگ و کمپوزیسیون با تجسم بصری «از دست دادن»، به ساختن صحنهای قابل تفسیر کمک میکند. برخلاف استفاده تأثیرگذار از رنگهای کدر که به نظر احساس ناامیدی را تقویت میکنند، عکاس ماهرانه از رنگهایی چون قرمز و صورتی در برخی از اشیا و عناصر استفاده میکند تا نور امیدی در صحنه رخ نماید. برای مثال، در عکس عروسی، ماشین با روبان های صورتی تزئین شده است و یا در عکس تانک و زوجی که مشغول شام خوردن هستند، روسری سیاه زن گل های صورتی دارد. این استفاده از رنگ در ترکیب این واقعیت را آشکار میکند که این زوج رودرروی تروما و با تکیه بر امید، زندگی روزمره خود را حفظ میکنند و ادامه میدهند. در عکاسی، استفاده از رنگ، صحنه را به صحنهای معاصر تبدیل میکند. نوری که از آسمان میتابد و رنگ های قهوه ای-سبز-خاکستری کدر که در عکس های دشتی غالب هستند، موجب میشوند بیننده از خود در مورد زمانی که این عکسها گرفته شده اند بپرسد، درحالیکه این عکسها میتوانند از هر دوره زمانی تاریخی به ما رسیده باشند. این موجب میشود بین گذشته و حال، تاریخ و «اینجا والآن» نوعی پیوند ایجاد شود. اگر محور زمانی را نادیده بگیریم، دشتی فکر میکند آثار روانی جنگ جهانیست چرا که آثار جنگ بر فهم اجتماعی مردم کشورها تا چند نسل ادامه دارد.
همزمان، دشتی از نمایه های ویژه و خاصی برای ارتباط دادن این تصاویر به جنگ ایران و عراق استفاده میکند. این جنگ از جهت تشابه تاکتیک های استفاده شده در آن با جنگ جهانی اول مقایسه میشود. هردو آنها از سنگرگیری، پست های مسلسل و سیم خاردار در سراسر جبهه استفاده کردند و عراق از سلاح شیمیایی هم بهره برد. (آبراهامیان، تاریخ ایران معاصر ۱۷۱)
صدای متفاوت دشتی به نوع مشخص دیگری هم در ساخت و پرداخت روابط بین جنسیتی ظهور میکند. در تلاش برای یافتن نشانههایی احساسی در صورت زن و مرد، برای تفسیر رابطه آنها با موقعیتشان، به موانعی برمی خوریم. زوج دشتی کاملاً بیاحساس به نظر میآیند. صورتهای بیحسشان نسبت به محیط کاملاً خنثی است. در عکس تشریفاتی [سفره هفت سین] که زوج روی یک سفره نشستهاند، یک آینه، تنگ ماهی، قرآن و سیب هم حضور دارد. آنها با کلاههای سربازی محصور شدهاند و به نظر میرسد زوج در حال برگزاری نوعی یادبود با کلاههایی هستند که شبیه سنگ قبر احاطهشان کردهاند. هرچند قیافه زوج وجود چنین مراسمی را نه تأیید میکند و نه تکذیب میکند. این جدایی احساسی یا سکوت زبان، یک سوگواری ناتمام میماند. همچنین نمایش سکوت میتواند به مواجهه پیشداوری در مورد زن مسلمان سرکوب شده برود. با سکوتی که هم بر مرد و هم بر زن حاکم شده است، دشتی این پیشداوری جنسیتی را رد میکند و روابط بین جنسیتی این زوج میتواند نشان دهنده این باشد که برخلاف آنچه میپنداریم زنان و مردان در دنیای مسلمان همیشه از هم تفکیک شده نیستند و زن توسط مرد سرکوب نشده است.
دشتی تأکید میکند که این ترومای روانی که از جنگ ناشی شده است، هم زنان و هم مردان را بطور فراگیر سرکوب میکند و پاسخ و عکس العمل زنان و مردان در مواجهه با این تروما میتواند یکسان یا متفاوت باشد. او نوعی معیار را ارائه میدهد که ما را به قلمرو نمادها هدایت میکند. نگاههای خیره زن و شوهر، در حال اجرای مراسم سفره هفت سین، نشان میدهد که آنها هردو در این سوگواری شریکند. علاوه بر این، در عکسی که زن از لب تاپ استفاده میکند و مرد مستقیماً به بیننده خیره شده است، دشتی کاملاً هدفدار رابطهای بین او و بیننده برقرار میکند. در این مجموعه، دشتی هم به مرد و هم به زن اجازه میدهد جداگانه و با هم، با خارج از قاب و مخاطب ارتباط برقرار کنند. با دادن صدا به هردو آنها، دشتی به نوعی مداخله شجاعانه در بحث درمورد تفاوت های فرهنگی جنسیتی دست میزند. این زوج با هم تروما را نشان میدهند و هیچ کدام از آنها کم اثرتر یا پراثرتر به نظر نمیآید.
«بزرگ شدن در زمان جنگ مضراتی برای نسل من داشته است. موجب میشود ما در ترس زندگی کنیم که مبادا روزی دوباره وارد جنگ شویم. ما دائماً در ایران در حال زندگی با جنگ از نقاشی های دیواری گرفته تا برنامههای تلویزیون هستیم. اینها همه زمان جنگ را به ما یادآوری میکنند. جنگ بخشی از وجود زندگی هرروزه ما میشود.
در این پروژه من زوجی جوان را انتخاب کردم و آنها را در پس زمینهای از جنگ قرار دادم تا نزدیکی جنگ را به زندگیهامان نشان دهم، انگار این زوج زندگی خود را در همان شرایط جنگی ادامه میدهد.»
گوهر دشتی
جولین فریزل
ترجمه سوده راد