۲۹ شهریور ۱۳۹۲
شیرین سلطانی
سیاست
کردستان؛ جنگی که هرگز تمام نشد
«شاید بشود با اطمینان گفت تا پایان دهه شصت ما در شهرها یک روز هم زندگی عادی نداشتیم. از اولین لحظات انقلاب تا پایان جنگ هشت ساله و حتی پس از آن با هراس گلولهها شبمان را به روز میرساندیم. آن روزها هر محله و شاید هر خانه یک پناهگاه داشت.»
این پردهای از گذشته مردمانی است که از زبان یک مادر ۶۱ ساله در کردستان بیان میشود؛ جایی که با قاطعیت میتوان گفت بیش از دیگر نقاط ایران با جنگ و مصائب آن دست و پنجه نرم کرده است. جنگ در حافظه عمومی عمدتا با رزم هشت ساله ایران و عراق تداعی میشود، اما واقعیت این است که قبل از ۳۱ شهریور سال ۵۹ که به روایتی آغاز جنگ هشت ساله است، در کردستان تجربه جنگی تمام عیار از سرگذارنده شده بود.
فرمان جهاد آیت الله خمینی در ۲۸ مرداد سال ۵۸ برای حمله به کردستان، به جنگ داخلی در همان سال های آغازین انقلاب تبدیل شد. جنگی که با بنمایههای مذهبی و ایدهئولوژی که از بمباران و درگیریهای خیابانی شروع و به کشتار جمعی شهروندان بیگناه در دو روستای «قارنا و قالاتان» ختم شد.
یک هفته قبل از صدور این دستور، بنیانگذار جمهوری اسلامی به گروهی از آموزگاران مسلمان در مورد یک «دشمن مشترک» هشدار داده بود. او تکلیف خود را روشن کرده بود و درهای هرگونه «مسامحه» را در قضیه کردستان بسته اعلام کرد. او خطاب به این دشمن مشترک گفته بود: «اینها از اسلام میترسند. اینها از قوانین اسلام میترسند. اینها میخواهند که اسلام نباشد، گرچه هر چیز دیگری باشد و این توطئه است. از آن وقتی که توطئه شد دیگر ما نمیتوانیم تا آخر تحمل کنیم و توطئهها را بپذیریم. مسئله، مسئله اسلام است و مسئله مصالح مسلمین و اسلام. ما نمیتوانیم مسامحه کنیم.»
رهبر جمهوری اسلامی با این فرمان، احساسات مذهبی اکثریت شیعه مذهب جامعه ایران تهییج و حمله تمام عیار خود را به کردستان این گونه توجیه کرد. آیت الله خمینی در متن فرمان خود تهدید کرده بود که اگر تا ۲۴ ساعت دستوراتش در مورد «غائله» کردستان اجرا نشوند، مخاطبان فرمانش را که ارتش و سپاه و دیگر نیروهای نظامی بودند با «اقدام انقلابی» تنبیه خواهد کرد.
بعد از این فرمان بلافاصله ارتش و سپاه تازه تشکیل شده پاسداران را عازم کردستان کرد تا در عرض سه هفته جنگ خونین با پیشمرگها (نیروی چریکی احزاب کرد) کنترل شهرها را دوباره به دست گیرد. نیروهای دولتی در این مدت شهرها را با توپخانه، تانک و بمباران هوایی به محاصره درآوردند. پس از آن نیز جنگ در مناطق غیر مسکونی و بیشتر در کوهستان های کردستان همچنان ادامه داشت؛ جنگهایی که کم بیش تا اواخر دهه شصت و آغاز دهه هفتاد به طول انجامید.
آیت الله خمینی به این جنگ بسنده نکرد و با دایر کردن دادگاه انقلاب اسلامی و قرار دادن آیت الله خلخالی، از تندروترین روحانیون تاریخ جمهوری اسلامی در راس آن، شمار زیادی از اعضای احزاب کرد، هواداران آنها و شهروندان مدنی را دستگیر و در دادگاههای چند دقیقەایی و صحرایی به جوخەهای اعدام سپرد.
ویرانی تدریجی شهر را دیدیم
جنگ بعدی این دوره کردستان در اسفندماه ماه سال ۱۳۵۸ صورت گرفت. شاهدان عینی میگویند این هجوم که با شکستن صوت و حملە با خمپارە و تانک بە شهر آغاز شده بود بود با مقاومت مردم متوقف شد و با دخالت یک هیئت از تهران (طالقانی بهشتی بنی صدر و) و با جابجایی سرلشکر قرنی پایان یافت.
سرلشگر قرنی، رئیس کل ارتش ملی ایران قبل از این حمله در اطلاعیهای هشدار داده بود: «آگاه باشید فصل ویرانگری انقلاب به پایان رسیده و زمان نوسازی آغاز شده و هر کس در هر نقطه از کشور، اقدام به آشوب و تحریک نماید ضد انقلابی بوده و با انقلاب اسلامی هیچگونه رابطهای ندارد.»
آن زمان بر سر ماندن سرلشگر قرنی در این سمت اختلافاتی جدی درگرفته بود که روزنامههای کیهان و اطلاعات شدت گرفتن حمله اسفندماه کردستان را به این اختلافات منتسب کردند.
حمله بعدی در فروردین ماه سال ۵۹ صورت گرفت. رحمان جوانمردی، که خود از زندانیان سیاسی دهه شصت است و از نزدیک شاهد جنگ کردستان بوده، آن روزها را این گونه روایت میکند:
«یک روز قبل از ٢٩ فروردین ١٣۵٩ کە روز قبل از جنگ دوم در این دوره است برای کاری در سقز بودم و شب را با چند تن از دوستان در منزل یکی از رفقا جمع شدە بودیم. دیروقت خوابیدیم. شب قبل از خوابیدن بیشتر گفتگوی ما مانند موضوعی کە بحث روز بود، سر یورش جمهوری اسلامی بەکردستان متمرکز بود. حتی بە شوخی به دوستانم گفتم مانند شیلی صبح که بیدار شویم ممکن است جلو در خانە دوستم دو تا سرباز نگهبان ببینیم. ساعت ۴ صبح با غرش اولین توپی کە به شهر اصابت کرد از خواب پردیم. همە بیدار شدە و هر کس از دیگری میپرسید چە شدە؟ شلیک های بعدی شبهەای باقی نگذاشت، شهر مورد یورش قرار گرفتە بود.»
جوانمردی که خود در جریان این حمله بازداشت شد در مورد وقایع ۲۹ فروردین ۱۳۵۹ میگوید: «آن روز من در یک تاکسی و در مسیر حرکت بسوی بوکان دستگیر شدم و تا پایان اردیبهشت که من در پادگان سقز در زندان بودم هر روز و شب بطور مرتب و بلاوقفە شهر را توپ باران میکردند. از زندان پادگان ارتش که بر بالای تپەای در منتهی الیه غربی شهر واقع شدە است کە مشرف بە شهر است، ویران شدن تدریجی شهر را با هر رگبار توپ (همە توپخانە با یک فرمان شلیک میکردند) میدیدیم. در این یک ماه سقز و سنندج خالی از سکنە شدە بود. نیروهای نظامی کە در روزهای پایانی اردیبهشت برای پاکسازی کامل شهر وارد سقز و سنندج شدند با شهرهایی کاملا تخلیه شدە روبرو شدند.»
در اردیبهشت ماه ۵۹ نیز جنگی دیگر این بار شهر نقده درگرفت. به گفته جوانمردی این جنگ «در اوایل اردیبهشت ١٣۵٨ روی داد و باعث جان بسیاری شد کە با ستفادە از اختلافات مذهبی کم ماندە بود که بە جنگ شیعە و سنی تبدیل شود.»
جنگ داخلی؛ جنگ هشت ساله
بعد از جنگ حکومت و احزاب، نبرد دیگری که کردها با آن روبرو شدند جنگ داخلی میان احزاب کرد بود. در سال ۱۳۶۳ دو حزب عمده کرد، حزب دمکرات کردستان و کومله، سازمان زحمتکشان و انقلابیون کردستان به صورت نظامی بیشتر در مناطق غیر شهری وارد یک جنگ داخلی شدند. این جنگ علاوه بر تبعات سیاسی آن برای جامعه کردستان، به مدت چندین سال زندگی عادی روستانشینان را در برخی مناطق مختل کرد. جنگ داخلی دو حزب کرد نهایتا بر اساس برخی اسناد در اردیبهشت ماه سال ۶۷ خاتمه یافت. در این جنگ نیز شمار زیادی از نیروهای دو طرف و تعدادی از شهروندان غیر نظامی جان خود را از دست دادند.
پرونده جنگ داخلی کردستان به علت شرایط خاص احزاب کرد که از آن تاریخ از ایران خارج شدند و به کردستان عراق روی آوردند، هنوز مورد رسیدگی قضایی و دادوری اجتماعی قرار نگرفته و دادههای آن قابل راستی آزمایی نیستند. طرفهای ذینفع ادعاهایی در مورد این جنگ مطرح کردهاند و هر یک به ظن خود دیگری را متهم کردهاند. با این حال طی سال های گذشته جنگ داخلی کردستان تا حدودی به یکی از دغدغه ای جامعه روشنفکری کردی تبدیل شد و برخی از ابعاد سیاسی و تاثیرات اجتماعی آن مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
سومین جنگی که دوباره گریبانگیر کردستان شد، جنگ هشت ساله ایران و عراق بود. با وجود اینکه جامعه جنگ زده کردستان که خود قربانی سیاستهای نظام تازه بر سر کار آمده بود سعی کرد در این جنگ بیطرف بماند، اما دود آن در نهایت به چشم کردستان هم رفت.
مرزهای غربی که محل سکونت کردهای ایران هستند از جمله اصلی ترین مناطق جنگی دو کشور به مدت هشت سال بود. در سال ۶۶ شهر کردنشین سردشت در آذربایجان غربی بمباران شیمیایی شد. انفجار بمب حامل گازهای سمی در چهار نقطه پرازدحام شهر سردشت، منجر به مرگ دست کم صد شهروند غیرنظامی و زخمی شدن ۸ هزار نفر دیگر شده است.
در سال ۶۷ نیز روستای «زرده» در استان کرمانشاه نیز در رویداد مشابهی مورد حمله شیمایی قرار گرفت و شمار زیادی از شهروندان غیرنظامی و بیگناه این روستا نیز کشته و زخمی شدند.
آنچه از جنگ باقی ماند
این جنگها در تقویمهای رسمی همگی تمام شدند، اما انگار جنگ در کردستان قصد پایان یافتن نداشت. جنگ تا این لحظه نیز در کردستان قربانی میگیرد. با گذشت بیش از بیست سال از بمباران شیمیایی سردشت آن طور که روزنامههای تهران سال گذشته نوشته بودند هنوز کلینیکهای این شهر پزشک ندارند، بیکاری بیداد میکند، آسیبهای اجتماعی گریبانگیر مردم شده، بیتوجهی مسئولان به افرادی که مدارکی برای ثبت مصدومیت خود ندارند همچنان ادامه دارد، مشکلات خدمات شهری و حمل و نقل رفع نشده و این شهر با وجود مرزی بودنش هنوز فاقد گمرک یا یک بازارچه مرزی پویاست.
انجمن دفاع از حقوق مصدومین شیمیایی سردشت، از جمله معدود سازمانهای مردم نهادی که در سالهای گذشته به صورت اختصاصی پیگیریهای حقوقی و پزشکی قربانیان بمباران شیمیایی را به عهده گرفته است، در تمام این سالها با کارشکنی و مانع تراشی مسولان روبرو بوده و مردم این شهر بر اثر پیامدهای آن جنگ همچنان به سختی نفس میکشند.
در نتیجه این جنگها مینهای زیادی در زمینهای مناطق کردنشین به جای ماند که سالانه منجر به مرگ دهها شهروند بیگناه میشود. در سالهای پس از جنگ نهادهای مدافع حقوق بشر و فعالان حوزه مین بارها گزارشهایی از مرگ شهروندان بر اثر انفجار مین و ادوات نظامی بازمانده از دوران جنگ منتشر کردهاند که به ندرت از سوی رسانهها و مقامات رسمی تائید و یا به آنها توجه شدهاست.
استانهای کردستان، ایلام، کرمانشاه، آذربایجان غربی (هر سه کردنشین) و استان خوزستان اصلیترین مناطق آلوده به مین در ایران هستند.
با وجود ادعای مقامات مسئول مبنی بر مینزدایی کامل برخی از مناطق، هفتگی گزارش هایی از مرگ شهروندان بر اثر انفجار مین و ادوات به جا مانده از جنگ منتشر میشوند. آسیبهای جبران ناپذیری نیز به زمینهای کشاورزی که محل ارتزاق بسیاری از روستایان هستند وارد شده که همین امر به لحاظ اقتصادی و امرار معاش، شهروندان آن مناطق را با دشواریهای فراوانی روبرو کرده است.
شبح همیشگی جنگ در کردستان
جنگ در کردستان اما تنها محدود به درگیریهای سخت افزاری و پیامدهای آن مانند مین و ادوات جنگی به جا مانده نشد. در ۳۵ سال گذشته، شماری از فعالان سیاسی و شهروندان مدنی کرد در دادگاههای ناعادلانه محاکمه و اعدام شدند. با وجود این که در سالهای اخیر اعدامهای سیاسی در ایران به حداقل رسید اما همچنان در کردستان زندانیان به دلایل سیاسی و امنیتی اعدام میشوند. اعدام فرزاد کمانگر و چهار زندانی دیگر در ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۸۹ که بدون اطلاع قبلی خانواده و وکلا صورت گرفت از جمله این اعدام هاست.
از جمله دیگر مصادیق ادامه جنگ در کردستان، کشتار کولبران در مرزهای مناطق کردنشین است که به عقیده فعالان حقوق بشر در زمره «اعدامهای فرا قضایی» قرار دارد.
کولبران شهروندانی از طبقه ضعیف اقتصادی جامعهاند که برای امرار معاش با دستمزدهای ناچیز با بستن بار بر پشت خود در مرزها این اجناس را جا به جا میکنند. بر اساس آمار نهادهای حقوق بشر تنها در سه سال ۸۹، ۹۰ و ۹۱ دست کم ۲۵۰ نفر که در میانشان کودکان و زنان نیز بودند با ضرب گلوله مستقیم نیروهای نظامی و انتظامی جان خود را از دست دادهاند.
ویرانیهای ناشی از جنگ هشت ساله، توسعه نیافتگی مناطق کردنشین، فقر و بیکاری، تبعیض و محرومیت از تحصیل، گسترش آسیبهای اجتماعی و…کردستان را به یک منطقه سراسر جنگ زده تبدیل کرده است. جنگ کردستان در اسفند ماه سال ۵۷ که به «جنگ نوروز» مشهور است آغاز شد؛ اما هیچگاه به پایان نرسید.